محلی که تا واپسین روزهای حکومت پهلوی محبس و شکنجهگاه آزاد مردان و شیرزنانی بود که جرمشان تنها و تنها فریاد عدالتخواهی، آزادی و رهایی سرزمین مادریشان از زیر یوغ ظلم و ستم حکومت جابر و آلت دست بیگانه بود، اینک چند سالی است که به موزهی عبرت تبدیل شده است.
تاریخچهی ساختمان:
در سال 1311 هجری- شمسی به دستور رضاخان بنای ساختمانی به منظور نگهداری زندانیان عادی به نام «توقیفخانه» با طراحی و نظارت آلمانها آغاز شد و در سال 1316 این بنا آمادهی بهرهبرداری شد. این ساختمان از ابتدای ساخت، دارای چندین لایهی حفاظتی بود که عملاً امکان فرار را برای زندانیان غیرممکن میساخت و تا پایان نیز هیچ موردی از فرار از این زندان گزارش نشد.
در آن زمان، سیستم امنیتی- اطلاعاتی به معنی جمعآوری خبر از کشور هدف، وجود نداشت و رضا خان همهی اطلاعات را از ادارهی تامینات که بعداً به «شهربانی» تغییر نام داد، کسب میکرد و راه دیگر کسب اطلاعات نیز سفارتخانههای ایران در کشورهای مختلف بود، اما در همان زمان نیز سرکوب مخلفان رژیم در داخل جریان داشت و از معروفترین چهرههای آن زمان، که در این زمینه، با رژیم همکاری داشت پزشک احمدی بود که با تزریق آمپول هوا و آمپولهای سمی، مخالفان و منتقدان حکومت را به قتل میرساند.
بعد از سال 1320 و روی کار آمدن «محمدرضا پهلوی» تغییراتی در زمینهی مقابله با مخالفان حکومت به وجود آمد که سیستمهای پیشرفته و به روز، جای سیستم سنتی را بگیرد. وی در اواخر دههی 20 سیستمی به شکل پلیس مخفی به وجود آورد که نام آن «کوک» بود.
پس از کودتای 28 مرداد، آمریکاییها تصمیم گرفتند ایران را به عنوان پایگاه منطقهای خود درآورند و به این ترتیب، طرح تاسیس ساواک در سال 1335 توسط 10 تن از مستشاران نظامی آمریکا ارایه شد و به تصویب مجلس وقت نیز رسید و در نهایت در سال 1336 ساواک با یک صفحه قانون و یک دنیا اختیارات شکل گرفت.
نخست قرار شد اعضای ساواک تحت تعلیم سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس قرار گیرند و سپس این کار به ماموران اطلاعاتی اسراییل سپرده شود. در همان ایام به توصیهی شاپور جی (نمایندهی انگلیسیها در ایران) که نزد ملکهی انگلیس نیز از نفوذ بالایی برخوردار بود، مقرر شد ارتشبد فردوست، برای فراگیری آموزشهای لازم به انگلستان سفر کند که همینطور شد و وی پس از بازگشت از انگلستان دفتر ویژهی اطلاعات را تاسیس کرد که در این دفتر روزانه 500 الی 600 صفحه گزارش و اطلاعات، مجموعاً در 10 صفحه خلاصه میشد و به اطلاع شاه میرسید. نکتهی جالب اینکه طبق توافقات به عمل آمده دو نسخه از این اطلاعات نیز میبایست به سفارت آمریکا و انگلیس در تهران فرستاده میشد و این به مفهوم منفعل بودن شاه در برابر تصمیمات کشورهای یاد شده بود و اینکه شاه دارای کمترین اختیارات بوده است!
کمیتهی مشترک ضد خرابکاری:
از سال 41 و 42 به بعد، مستشاران اسراییلی در هدایت و تعلیم ماموران ساواک فعال میشوند. این امر در پی اوجگیری مبارزات مردم و گروهها و در رأس آنها موضعگیریهای امام خمینی (ره) علیه رژیم صورت میگیرد.
در سال 1350 هجری- شمسی با فزونی یافتن مبارزات مردمی علیهی رژیم پهلوی و عدم هماهنگی نیروهای مختلف نظامی- امنیتی در سرکوب مبارزان که اغلب ناشی از پیشی گرفتن این نیروها از یکدیگر برای خوش خدمتی به دستگاه حاکمه بود، رژیم تصمیم گرفت تشکیلات جدیدی را به منظور شناسایی، بازداشت، شکنجه و قتل مخالفانش پایهریزی کند و به این ترتیب در سال 1336 نطفهی «کمیتهی مشترک ضد خرابکاری» مرکب از نیروهای ساواک، شهربانی، ژاندارمری و ارتش بسته شد و ساختمان زندان موقت شهربانی، واقع در نزدیکی میدان توپخانه که همان توقیفخانهی زمان رضاخان و بعدها نظمیه و زندان موقت شهربانی بود، به این کمیته اختصاص داده شد.
اوایل کار در کمیتهی مشترک ضد خرابکاری 375 پست سازمانی تعریف شده بود که بعدها تعداد آن به 564 پست رسید. این کمیته در استانها نیز شعبههایی داشت که تحت نظر مرکز، فعالیت میکردند، این درحالی بود که پیش از آن، سازمان امنیتی شاه (ساواک) در سال 1335 تحت تعلیم نیروهای امنیتی سیا و موساد (سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا و اسراییل) شکل گرفته بود و با صرف هزینههای گزاف بیش از آنکه حافظ امنیت و استقلال کشور باشد، تشکیلاتی شده و منحصر به سرکوبی مبارزاتی که هدف و تلاش آنان کسب استقلال، آزادی و برپایی حکومتی عدالتخواه و متکی بر مردم بود.
موزهای عبرتانگیز:
به گفتهی مدیر موزهی عبرت که اینک در همان محل زندان کمیتهی مشترک ضد خرابکاری دایر شده است، این زندان با مساحت حدود 6 هزار متر مربع در سه طبقه بنا شده است.
حسنپور میگوید: «زندان کمیتهی مشترک دارای چهار بند انفرادی بوده با 86 سلول یک و نیم در دو و نیم متری و دو بند عمومی با 18 سلول که بزرگترین آنها 30 مترمربع بوده و 30 زندانی را در خود جای میداده است»!
وی میافزاید: «ظرفیت کل بازداشتگاه حداکثر 200 زندانی بوده که گاه در آن تا 800 زندانی نیز نگهداری میشده است».
این ساختمان از آنجایی که از ابتدا با هدف بازداشتگاه ساخته شده بود، طوری طراحی شده بود که کمترین صدایی از داخل آن به خارج نفوذ نکند، اما کدام دیوار، حصار و بند است که در سراسر تاریخ توانسته باشد فریاد آزادیخواهان و مبارزان راه حق و حقیقت را در خویش محصور کند؟!
از دیگر خصوصیات این زندان آن بود که در زمستانها سرد و در تابستانها فوقالعاده گرم میشد.
بازداشتگاه کمیتهی ضد خرابکاری، در طول عمر کوتاه خود، یعنی از زمان تشکیل تا پیروزی انقلاب اسلامی تعداد 10 هزار نفر را در خود محبوس کرده بود. این را راهنمای موزه میگوید.
قدرتالله سنجری که خود در سال 1352 در بازداشتگاه اسیر بوده، میافزاید: «در این بازداشتگاه 79 نوع شکنجه اعمال میشده است».
وقتی از وی میپرسم که خود تحت چه شکنجههایی قرار گرفته است؟ با نوعی حالت افتادگی و فروتنی میگوید: «هیچی آقا! من فقط چند تا سیلی خوردهام، اما در همان دوره، شکنجههایی که در اینجا اعمال میشد بسیار شبیه شکنجههایی بود که هم اینک در زندانهایی نظیر: «ابوغریب» و «گوانتانامو» توسط آمریکاییها بر روی زندانیان اعمال میشود»!
در داخل سلول انفرادی شهید رجایی هستیم. تاریک و نمور. میخواهم شکل زیستن در این سلول را مطابق با نیازهای طبیعی آدمی برای حیات، به نوعی در ذهنم مجسم کنم که میشنوم راهنما میگوید: «روحش شاد، وقتی شهید رجایی در این زندان بود علاوه بر شکنجههای وحشیانهای که باید تحمل میکرد، روزی پنجاه ضربه هم سهمیهی شلاق داشت»! منظور او از شلاق، کابلهای ضخیم برق بود که بعداً در ادامهی بازدید از موزه مشاهده کردم!
علاوه بر شهید رجایی بسیاری از مسوولان و مدیران امروز کشور نیز جزو زندانیان بودهاند، این را عکسهای شمارهدار نصب شده بر روی دیوارهای یکی از بندهای زندان گواهی میدهد.
شهدای والا مقامی همچون: مصطفی خمینی، بهشتی، مطهری، اشرفی اصفهانی، قاضی طباطبایی، قدوسی، غفاری، سعیدی، سیدعلی اندرزگو و مرحوم طالقانی از جمله چهرههای شاخصی بودهاند که طعم تلخ زندان کمیتهی مشترک را چشیدهاند.
رهبر فرزانهی انقلاب و بسیاری از مسوولان و دستاندرکاران امروز ادارهی امور کشور نیز برای مدتی زیر دست شکنجهگران زندان کمیتهی مشترک، شکنجه شدهاند.
در دفتری که اسامی زندانیان ورودی ثبت شده است، میتوان از همه قشری یافت. کارگر، کاسب، روحانی، بازاری، معلم، دکتر، مهندس، نویسنده، دانشآموز، زن خانهدار و ...
یک زندانی 13 ساله که به دست شکنجهگران به شهادت رسیده و زندانی دیگری با سن بالای 70 سال به ترتیب، جوانترین و پیرترین زندانیان بازداشتگاه مخوف کمیتهی مشترک بودهاند.
شکنجهگران جلاد:
فحاشی، قساوت قلب، تندخویی و فساد اخلاقی رایج آن زمان، از جمله ویژگیهای مشترک شکنجهگرانی بود که برای اعمال شکنجه بر روی زندانیان در این زمان به کار گرفته میشدند.
از معروفترینآنها میتوان به آرش، تهرانی و منوچهری اشاره کرد که اغلب زندانیان با نام این سه تن آشنا هستند و خود مستقیماً تحت شکنجهی آنها قرار گرفتهاند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، دو نفر اول در چنگال عدالت گرفتار آمدند و در دادگاه انقلاب به جرم شکنجه و قتل صدها زندانی، محکوم به مرگ شدند و سومی بعدها اقدام به خودکشی کرد.
تکیه کلام آرش در برخورد با زندانیان این بوده که هرگز کسی زیر دست او تاب مقاومت نیاورده است. او و دیگر همکارانش اغلب اوقات به هنگام شکنجهی زندانیان با مصرف الکل از حالت طبیعی خارج میشدند.
این شکنجهگران از میان بیرحمترین، سنگدلترین و عقدهای ترین افراد، انتخاب میشدند.
براساس اعترافات تهرانی و آرش، 57 تن از زندانیان بازداشتگاه کمیتهی مشترک هرگز از زندان خارج نشدند و زیر شکنجههای آنان جان دادند!
آرش در ادامهی اعترافات خود که در روزنامههای اوایل انقلاب منتشر شده، اضافه میکند: «گاه آن قدر زندانی را میزدیم که نمیتوانست روی پاهایش راه برود و روی باسن، خود را روی زمین میکشید اما با این وجود حاضر به ارایهی اطلاعاتی که میخواستیم نمیشد! وی برای نمونه از «عزت شاهی» (که بعد از انقلاب نامش را به «عزت مطهری» تغییر داد) نام میبرد و میگوید: «ما او را شش ماه مداوم شکنجه دادیم و اطلاعاتی به دست نیاوردیم»!
عزت شاهی که بود؟
عزت شاهی (مطهری) مبارزی بود که پس از چندین بار فرار از دست ساواک، در حادثهای با اصابت 7 گلوله، دستگیر شد. او جریان آن روز را اینگونه بازگو میکند:
«مرا تحت نظر گرفتند و وقتی به کوچه آمدم، به رگبار بستند. در این حادثه 7 گلوله به پاها، کمر، باسن و کتف من خورد. هر چه به اطراف نگاه کردم، کسی را ندیدم. شروع کردم به شعار دادن و شهادتین گفتن. با همان حال راه افتادم، بلکه گلولهای به مغزم بخورد و کارم تمام شود! آنها باز کوچه را به گلوله بستند و دختر بچهی 7-6 سالهای به اسم «اعظم امیری» در این میان کشته شد که حالا یک مدرسهی راهنمایی به نام او در «سرچشمه» وجود دارد».
وقتی عرصه را کاملاً تنگ دیدم، قرص سیانوری را که داشتم خوردم ولی آنها متوجه شدند و لولهی شلنگ را داخل دهانم انداختند و معدهام را به آب بستند.
آنها ساعت 2 بعدازظهر مرا دستگیر کردند و من شب ساعت 5/10 به هوش آمدم و دیدم برهنه روی تخت هستم. من پنج ماه در حالت بیهوشی و بیداری، روی آن تخت سر کردم. یادم میآید که منوچهری (از بازجوهای کمیتهی مشترک) ملعون میآمد و دو انگشتش را چنان روی شکمم فشار میداد که شکمم به پشتم میچسبید و تنها خوشحالی من در طی آن سالها این بود که هیچ کس به خاطر اطلاعاتی که من دادم، دستگیر نشد و حتی یک نفر را لو ندادم»!
اگر چه بیشتر افرادی که به کمیتهی مشترک ضدخرابکاری میآوردند را از چند روز تا چند ماه بازجویی میکردند ولی مقاومت «عزت شاهی» باعث شد که او را بیش از 3 سال در آن شرایط سخت و کشنده نگهدارند، لذا سختترین شکنجهها را بر روی او اجرا کردند ولی هرچه میگذشت، مقاومتش بیشتر میشد.
عزت شاهی، بازجوها را خسته کرد و آنها مجبور شدند بعد از چند ماه شکنجهی بیسابقه، او را به سلول انفرادی و از آنجا به زندان اوین بفرستند و سرانجام در آذر 1357 از زندان اوین آزاد شد. وقتی حضرت امام به ایران آمدند، او از نیروهای انتظامات شرق بهشت زهرا بود و علیرغم درد زیادی که داشت به خوبی نقش امنیتی و حفاظتی خود را ایفا کرد. شیرینی دیدار امام، همهی دردها را از جان او و دیگر مبارزان برده بود!
شکنجهگری مثل گوریل!
از دیگر شکنجهگران همکار «آرش» و «تهرانی» میتوان به محمدعلی شعبانی اشاره کرد که به دلیل جثهی بلند و چهرهی خشن و غیرمعمولیاش، همکاران او را «گوریل» خطاب میکردهاند. این فرد نیز بعد از پیروزی انقلاب در منزل خود با اسلحه خودکشی کرد.
«محمدعلی شعبانی» که به «دکتر حسینی» معروف بود، ویژهترین شکنجهی کمیتهی مشترک را که «آپولو» بود، انجام میداد. آوازهی دکتر حسینی آنچنان پیچیده بود که لرزه بر اندام زندانیها میانداخت.
در آپولو، دست و پای متهم را میبستند و کلاهخودی آهنی را که تا گردن میآمد، روی سرش میگذاشتند و او را شلاق میزدند. صدای فریاد متهم در کلاهخود میپیچید و باعث سرگیجه و سردرد میشد.
داخل بندها، سلولها و اتاقهای شکنجه، ماکت زندانیان و در کنار آنان شکنجهگران، که بسیار طبیعی طراحی و ساخته شدهاند، فضای روزهای سخت و تلخ گذشته و مشقتهایی را که بر زندانیان رفته در برابر چشم آدمی به تصویر میکشند.
سلولهای جمعی با مساحت تقریبی 20 تا 30 متری وقتی بنا بوده 30 زندانی را در خود جای دهند، چیزی کم از سلولهای انفرادی با مساحت بسیار کم نداشتند.
حمام سه دقیقهای!
فاصلهی حمام رفتن زندانیان بسته به پروندهی زندانی فرق میکرده، اما اغلب این فاصله کمتر از 15 روز نبوده است و مدت زمان حمام کردن نیز فقط 3 دقیقه بوده است، زمانی که اگر چند ثانیهای بیشتر طول میکشید، زندانی مورد آزار زندانبانان قرار میگرفت.
علیمحمد بشارتی وزیر اسبق کشور، که چند ماهی در زیر شکنجههای کمیتهی مشترک بوده میگفت: «از قصد، در میانهی حمام که همهی بدنها کفی و خیس بود، آب حمام را قطع میکردند و با همان وضعیت، مجبورمان میکردند که لباسهایمان را بپوشیم و راه بیفتیم! هوا به شدت سرد بود و یک نسیم خنک کافی بود تا همهی ما را سرما بدهد. بعد از حمام به شدت سرما میخوردیم، بدون اینکه دوا و درمانی باشد»!
ابزار و آلات شکنجههای گوناگون به نمایش گذارده شده در موزه، گویای خوی ددمنشی کسانی است که دستشان به خون مردان و زنان پاک این مرز و بوم آلوده بوده است.
شوک الکتریکی، آپولو، آسیاب، دستبند قپانی، کشیدن ناخن، عریان کردن زندانی، اتصال برق به نقاط حساس بدن زندانی، تجاوز و فرو بردن سر زندانی در آب تا مرز خفگی از شکنجههای رایج در بازداشتگاه کمیتهی مشترک ضدخرابکاری بوده که وقتی راهنمای موزه از آنها سخن میگوید، استناد میکند، به اسناد زندهای که اینک در قید حیاتند و خود متحمل این شکنجههای وحشیانه شدهاند.
قلم از توصیف تمامی آنچه در درون زندان کمیتهی مشترک گذشته است، ناتوان است. باید برای حس حقیقی آن روزهای تلخ و محک زدن جنس آزادی امروز و بهای سنگین آن، خود از نزدیک به تماشای موزهی عبرت شتافت. مکانی که میتواند بخشی از تاریخ سراسر حماسهی مردمان این مرز و بوم و حکومت ننگین طاغوت را با زبان بیزبانی بازگو کند...
موزهی عبرت کجاست؟
موزهی عبارت در منطقهی تاریخی باغ ملی یا «میدان مشق سابق» قرار گرفته است. این میدان از میادین تاریخی شهر تهران با تاریخچهای مملو از مسایل سیاسی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و هنری به حساب میآید. قدمت این منطقه به زمان فتحعلی شاه قاجار برمیگردد.
در ابتدای خیابان فردوسی، منشعب از میدان امام خمینی تهران، خیابان کوشک مصری قرار دارد که تابلوی شهید رجایی در ابتدای آن پیداست. «موزهی عبرت» در اواسط این خیابان واقع شده و همه روزه به جز سهشنبهها در ساعتهای 10 صبح و 2 بعدازظهر پذیرای بازدیدکنندگان است.
بازدیدکنندگان گروهی نیز میتوانند با نمابر درخواست کتبی به مدیریت موزه، زمانی را برای بازدید خود رزرو کنند.
در ابتدای بازدید، فیلمی از بخشهای مختلف موزه به همراه بیان خاطراتی کوتاه از چند نفر از بازداشتکنندگان آن پخش میشود و پس از آن، راهنمایان موزه که جزو زندانیان کمیتهی مشترک در زمان رژیم پهلوی هستند، با حس و حالی از آن روزهای شکنجه و درد، بخشهای مختلف موزه را برای بازدیدکنندگان تشریح میکنند.
در پایان موزه نیز فروشگاهی از محصولات فرهنگی تدارک دیده شده که انواع کتابها و فیلمها را برای ارایه به مراجعان در اختیار دارد، اقدام به جا و شایستهای که تحسین برانگیز است.
میثاق رشاد مهر - فارس