روزنامهخوان حرفهای!
جمعهها فقط
از آخرین وقایع دلم خبر بگیر
هفتهنامهام هنوز.
رایانه جان!
من هنگ کردهام
تو به کار خودت برس.
//////
ای تعلق شگفت
پایدار شد
قصهای که از تو سر گرفت.
//////
تنها به خواب،
وقت ملاقات میدهی
پُف کرده چشمهای من از بس ندیدمت!
//////
راه سازمان عشق را به من نشان دهید
خسته از تحصن است،
یک شهید زنده توی سینهام...
//////
یادگارینویسان گذشتند اما
هیچکس مثل چاقو نفهمید:
سرنوشت صنوبر صبوریست.
//////
اشعار از :
مرتضی دلاوری