زوال موسیقی کرمان با مرگ آخرین نوازنده ها

موسیقی نواحی کرمان که بخش مهمی از فرهنگ شفاهی این خطه به شمار می رود با بی توجهی مسئولان و عدم تمایل جوانان به ادامه راه هنرمندان پیشکسوت، با مرگ آخرین نوازنده ها به آرشیوها و موزه ها سپرده می شود.


به گزارش خبرنگار مهر در کرمان، موسیقی نواحی آیینه ایست تمام نما از زندگی مردم هر ناحیه، به طوری که با قاطعیت باید گفت با بررسی موسیقی هر منطقه، به راحتی می توان با ساختار زندگی، آداب، ارزشها و سایر ویژگی های آن آشنا شد که با هجوم همه جانبه فرهنگهای غیر بومی و بیگانه به تمام نقاط ایران، موسیقی نواحی در معرض نابودی و فراموشی قرار گرفته است.

استان کرمان منبعی عظیم از موسیقی و سازهای نواحی است که وسعت زیاد این استان و همجواری آن با استانهای هرمزگان، فارس، یزد، خراسان و سیستان و بلوچستان و تاثیرپذیری و تاثیرگذاری موسیقی و فرهنگ این استان در تقابل با نواحی همجوار و همچنین وجود اقوام و ایلات مختلف که هر یک دارای آداب و رسوم مخصوص خود هستند، باعث شده تنوع فرهنگی و موسیقایی چشمگیر و حیرت انگیزی را در این استان شاهد باشیم.

زوال موسیقی نواحی کرمان زمانی پررنگتر شد که در هفته گذشته با مرگ "مراد شرفایی" هنرمند "چوب پا" شهرستان بم یکی از قدیمی ترین هنرهای استان کرمان به تاریخ سپرده شد و با توجه به کهنسال بودن نوازندگان اکثر سازهای بومی در کرمان این خطر سایر هنرهای موسیقی محلی کرمان را نیز تهدید می کند.

مسئول گروه پژوهشی موسیقی نواحی کرمان در این زمینه در گفتگو با خبرنگار مهر در کرمان اظهار داشت: شرفایی آخرین بازمانده از هنرمندان چوب پا که مرگ وی موجب منسوخ شدن این هنر شد.

توحیدی گفت: بسیاری از رشته های دیگر موسیقی محلی کرمان که اکثر آنها با سازهای منحصر بفرد دست ساز مردم همان مناطق نواخته می شوند نیز در انتظار مرگ آخرین نوازنده و منسوخ شدن هستند.

وی درباره هنر چوب پایی عنوان کرد: چوب پا فردی است که بر روی دو چوب بلند به ارتفاع 2،5 متر پیشاپیش کاروانهای عروسی می ایستاد و در حالیکه آواز محلی می خواند یک تنبک چوبی را که به وسیله تسمه چرمی به شانه متصل بود می نواخت.

با مرگ شرفایی به دلیل عدم تمایل جوانان به این هنر بومی و عدم مستندسازی این هنر تاریخی شهرستان بم هنر چوب پا کاملا منسوخ شده است.

توحیدی یادآور شد: هنرمندان چوب پا سه هنر خوانندگی، نوازندگی و چوب پایی را به صورت همزمان انجام می دادند.

وی در ادامه سخنان خود به وجود دو ساز جاریگ و چوغرو در روستای بیدخون مرغک بم اشاره کرد و افزود: این سازها نیز در جهان منحصربفرد هستند و چوغرو تنها ساز کوبه ای دو طرفه دنیاست.

پژوهشگر موسیقی نواحی با اشاره به اینکه تنها دو نوازنده سازهای جاریک و چوغرو را می نوازند، گفت: به علت عدم تمایل افراد بومی به نواختن این سازها و فرهنگ وارداتی و شهری به روستاها نواختن سازهای نواحی در معرض نابودی است.

هنرمندان موسیقی نواحی امروز آخرین نسل خنیاگران ایران

مسئول گروه پژوهشی موسیقی نواحی کرمان افزود: یکی از نتایج سو و جبران نشدنی هجوم فرهنگ بیگانه این است که جوانان هیچ تمایلی به ادامه راه پیشکسوتان موسیقی خود ندارند و کورکورانه به تقلید از فرهنگ غربی می پردازند و به این ترتیب می توان هنرمندان موسیقی نواحی امروز را آخرین نسل از خنیاگران نواحی ایران دانست.

توحیدی با بیان اینکه هنرمندان موسیقی نواحی بیشتر از آنچه می گویند می دانند و به هیچ وجه اهل حرف و حاشیه نیستند، بیان کرد: در شرایط کنونی هیچ ارگانی در کشور خود را متولی حفظ و تقویت این هنر مقدس نمی داند و اگر هم می داند، هیچ کار اساسی در این زمینه انجام نداده و حداکثر کار خود را به برگزاری چند جشنواره بی اثر خلاصه کرده است.

وی با تاکید بر اینکه با رفتن هر یک از این هنرمندان، بخش قابل توجهی از میراث فرهنگی ایران زمین از میان خواهد رفت، ادامه داد: اگر اوضاع به همین منوال ادامه داشته باشد، تا یکی دو دهه دیگر، موسیقی نواحی را فقط در آرشیوها و موزه ها باید پیدا کرد.

آوای لالایی در هیاهوی زندگی مدرن فراموش شده است

به گفته توحیدی شاید اولین قطعه موسیقایی که هرکس در زندگی می شنود لالایی باشد که لالایی ها در استان کرمان با توجه به تفاوتهای فرهنگی و گویشهای منطقه ای با تنوع بسیار زیادی اجرا می شود، چون به نظر می رسد برای کودک فقط بار موسیقایی لالایی و آرامش یافتن وی از شنیدن فرکانسهای منظم حاصل، قابل استفاده است.

اشعار لالایی ها بیشتر درد دلها، بیان رنجها و ابراز محبتهایی است که مادران برای فرزندان خود داشته اند، بدون اینکه توقع درک و فهمی واقعی را از طرف مقابل خود داشته باشند.

این هنرمند کرمانی افزود: اکنون دیگر با تهاجم فرهنگی و تغییر نوع زندگی خانواده ها و کمرنگ شدن گویش محلی، گفتن لالایی به فرزند دارد رنگ می بازد و شاید یکی - دو نسل دیگر تنها خاطره ای از آن در دل مردم باشد.

توحیدی از نقش خوانی در قالی باف خانه ها و مقامهای ساربانی به عنوان ترانه ها و مقامهای کار استان کرمان نام برد و ادامه داد: مقامهای ساربانی در حال انقراض است.

وی یادآور شد: تعزیه خوانی و چاووش خوانی موسیقی مذهبی استان کرمان را تشکیل می دهد.

پژوهشگر موسیقی نواحی گفت: اکنون تعزیه خوانی در بسیاری از مناطق ایران رنگ باخته است و استان کرمان نیز از این قاعده مستثنی نیست و اگر تعزیه در مناطقی هم اجرا شود، دیگر آن رنگ و بو و شکل قبلی خود را ندارد و اشکال سازی مدرن و آوازی بدون هویت جایگزین موسیقی ردیفی ایران شده است.

توحیدی درباره چاووش خوانی نیز اظهار داشت: چاووش خوانی عبارت بوده است از مشایعت یا استقبال از زائران اماکن مقدسه، با لحن و آوازی ویژه که از جوهره موسیقی ردیفی برخوردار است و گفتن این نکته نیز مهم است که چاووش خوانی دیگر همانند قبل اجرا نمی شود و هر روز از تعداد چاووش خوانها کاسته می شود.

سازهای اصیل کرمان در انتظار مرگ آخرین نوازنده

این مدرس موسیقی اصیل ایرانی ادامه داد: تعدادی از سازهای کرمان تقریبا از صفحه روزگار محو شده است و تعدادی نیز به علت عدم تمایل هنرمندان جوان به سازهای دستگاهی ایران جایگاه اصلی خود را از دست می دهد.

توحیدی از چوغ، چوغرو، جاریگ، درک، نقاره، سنگ، کوزک، چوب سر، چلیک و خلخال به عنوان سازهای کوبه ای پوست دار و از سرنا، کرنا، سفید مهره، نی محلی، نی جفتو، نی مشکی، فیقو، شاخ نفیر و سوتک به عنوان سازهای بادی استان کرمان نام برد.

وی بیان کرد: باستان شناسان در کاوشهای منطقه بشاگرد به نوعی سرنا دست یافته اند که قدمتی هفت هزار ساله دارد و همچنین سرنای دیگری مربوط به دوره هخامنشی در موزه ساز کرمان نگهداری می شود.

توحیدی بیان کرد: چنگ، چنگ قوطی و یروتی نیز سازهای زهی کرمان است.

هرچند با تعطیل شدن دبیرخانه دائمی جشنواره موسیقی نواحی کشور در کرمان در سه سال گذشته، امیدها برای حفظ و گسترش موسیقی نواحی کاهش یافت اما سیدفواد توحیدی برای حفظ میراث موسیقی نواحی کرمان فعالیتهای شاخصی را انجام داده است که از مهمترین آنها می توان به انتشار کویرانه های یک، دو و سه و طرح پژوهشی ترنم کویر اشاره کرد.

طرح ترنم کویر حاصل بیش از پنج سال پژوهش میدانی در زمینه موسیقی نواحی کرمان است که توسط توحیدی و همکارانش به انجام رسیده است.

آلبومهای موسیقی کویرانه نیز مورد استقبال مخاطبان و به ویژه دانشجویان رشته هنر قرار گرفت به طوریکه رئیس حوزه هنری کرمان از نشر مجدد این آلبومها خبر داد.

با توجه به اینکه این آواها و نواها و سازها اکنون هم کاربرد عام ندارند و برای بسیاری از مردم ناشناخته هستند، بیاندیشیم که آیا یک یا دو نسل آینده هیچ نوع آشنایی با آنها خواهند داشت.

شاید بازهم تعدادی از این سازها تنها در موزه ها نگهداری شود و یا اینکه اگر بتوان خوش بین بود، در ارکسترها به عنوان سازهای مکمل مورد استفاده قرار گیرد اما اهمیت و جایگاه اصلی خود را با ادامه این روند از دست خواهد داد.