عیدقربان؛ عید بازگشت به خود حقیقی انسان

 

عید یعنی "بازگشت "، "برگشت کردن "، "برگشت به خود و به حقیقت هستی "، "برگشت پرورش یافته به آن ماهیت وجودی خود "، هر کس که بتواند به ماهیت وجودی خود برگردد، وارد عید شده است.


ده شب اول ماه ذی الحجه از ایام مبارک سال است که به احتمال قوی جزء ده شبی است که خداوند در سوره فجر به آن قسم یاد کرده است ( والفجر و لیال عشر).
بنابراین، این ده شب از پررمز و رازترین روزهای سال است، تولد حضرت ابراهیم(ع)، ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه (س)، آغاز امامت امام هادی(ع) و امام صادق(ع)، خروج امام حسین (ع) از مکه به سوی کربلا، روز ترویه، روز عرفه و عید قربان از جمله وقایع این ایام است.
بنابر روایت، در شب‌های این دهه دو رکعت نماز خوانده شود که در هر رکعت بعد از سورة حمد و توحید آیه "و واعدنا موسی ثلاثین لیله واتممناها بعشر ... " قرائت می گردد.
بنابراین به احتمال قریب به یقین ده شب اضافه شده به زمان حضورحضرت موسی (ص) در کوه طور همین دهه بوده است.
از رسول خدا (ص) روایت شده است: "عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب تر از این دهه نیست. "
از روزهای مهم این دهه, روز عرفه است که اعمال خاص خود را دارد که یکی از عظیم ترین آنها دعای امام حسین (ع) در روز عرفه است. در این روز حجاج بیت الله الحرام اعمالی را انجام می دهند تا در روز عید قربان به آن نتیجه و هدف دلخواه دست پیدا کنند.
عید یعنی "بازگشت "، "برگشت کردن "، "برگشت به خود و به حقیقت هستی "، "برگشت پرورش یافته به آن ماهیت وجودی خود "، هر کس که بتواند به ماهیت وجودی خود برگردد، وارد عید شده است.
عید انسانها روزی است که بازگشت کنند به آنچه که حقیقتاً از آن هستند و باید باشند. در عید قربان نشانه هایی است که بیان می کند که این "بازگشت " یک بازگشت خونین است و بازگشتی ساده و آسان نیست و کسی می تواند وارد عید قربان شود که قربانی کند آن هم قربانی خونین.
سالیان سال است که این عید می‌آید و می‌رود و انسانهای زیادی به مکه مشرف می‌شوند، اما تاثیرات و نشانه‌های بسیاری از حجاج بعد از بازگشتشان، حکایت از آن دارد که نه تنها عیدشان خونین نبوده است، بلکه عیدی بسیار مسالمت آمیز و آمیخته به تشریفات دلخواهی و شخصی بوده است و در آن هیچ گونه جدال سخت و سهمگین برای "بازگشت به خویشتن " نبوده است.
حاجی کسی است که در این جدال سخت و خونین در هستی به مقام قربانی کردن می رسد و همه ناخودهایی که در خویش به اسم خود جمع کرده قربانی می کند و اما این ناخودها که به جای خود سالهاست که درخود زندگی کرده اند، اکنون به راحتی میدان را واگذار نخواهندکرد و به نبردی شدید برای بقا در وجود آدمی دست خواهند زد.
حاجی کسی است که در این میدان تمام علایق و وابستگی ها و ناخودهای خود را یک جا در کنار خانه کعبه و در راه رسیدن به معبود و دیدار محبوب، قربانی می کند. او در برخورد خونبار و خشن بدون کوچکترین ترحمی سر از تن وجود ناوجود قربانی‌هایش جدا خواهد کرد. برای همین این روز را "عید قربان " می گویند.
در روز عید قربان حجاج با کشتن گوسفند و یا بخشش و انفاق کردن اعلام می کنند که این نبرد با پیروزی آنها دراین میدان به پایان رسیده است. رسم سر بریدن حیوانات برای اطعام دیگران به طور سمبلیک این مهم را بیان می کند. تمام مناسکی که حاجی در دهة اول ذی الحجه به خصوص در سه روز آخر دهه، یعنی روز ترویه، عرفه، قربان، در مکه و مدینه انجام می دهد، به طور سمبلیک میدان مبارزه ای را نشان می دهد که مرحله به مرحله پیش روی حاجی قرار دارد. حاجی در این میدان همة ناخودها را قربانی کرده و آنگاه که با خود واقعی خود تنها شد، عرفه آغاز می شود.
عجیب این است که عرفه یک روز قبل از عید قربان است و عجیب تر از آن، زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه است. به راستی سردار این جدال بزرگ در اسلام امام حسین(ع) است که سمبلی است خونین که در آخرین حج خود به سال 60 هجری در شب عرفه از مکه خارج شد تا در حرکتی ممتد چهار اصل بزرگ اسلامی را با هم به تصویر بکشاند.
" هجرت ، حج ، جهاد ، شهادت "
زیارت عرفه امام حسین (ع) از این لحاظ بسیار حائز اهمیت است که خود امام حسین(ع) مجری و مجاهد و شاهد این نبرد خونین است که عیدی بزرگ بر خویش برپا کرد و در زیارت عرفه، گوشه ای از این حماسه را به عالمیان معرفی می کند و صحنه نمایش قربانی خویش را به سال 61 هجری و یک ماه بعد از عرفه و میدان کربلا موکول می‌کند.
برای فهم عظمت این ده روز تا روز عید قربان فهم ها و شناختهایی لازم است، عرفه هایی نیاز است.
عَرَفَ : یعنی شناخت، فهم صحیح وعمیق، روز عرفه، روز فهم هستی، فهم خویش و فهم خدا به طور عمیق و با اخلاص، بدون داشتن ناخالصی است.
حاجی کسی است که در مسیر حرکت خود به سوی شناخت با انهدام موانع و محو وابستگی ها و اسارت ها یک روز قبل از عید قربان به عرفه می رسد و در این روز به شناخت عمیق و اصیل از هستی و از صاحب هستی و از خود دست می یابد و بعد از این "شناخت "، "قربانی " می کند و جشن می گیرد. لذا بدون این شناخت قربانی کردن ارزش ندارد و بی اهمیت است و این است که بدون "عرفه " کسی حاجی نخواهد شد، چرا که بدون این شناخت وآگاهی کسی توانایی قربانی کردن و قربانی شدن را نخواهد داشت.
دعای عرفه امام حسین (ع) دعای عمیقی است که درآن امام بخشی از شناخت هستی، صاحب هستی و خود را به صورت نمادین مطرح کرده است که این که انسان بعد از فهم، چگونه با خالق هستی ارتباط برقرار کند و چطور این هیبت و عظمت را در هستی هضم نماید، بیان می کند.
امام جایگاه واقعی حاجی را بعد از کشف و معرفت به کنه هستی، معین می کند و نحوة چگونه زیستن با خود واقعی در کنار خدای خالق و رحمان و ارتباط با او را ترسیم می سازد.
اگر ما می خواستیم در روز عرفة وجود خویش، شناخت واقعی از هستی داشته باشیم می بایست به اندازة هستی عمر می کردیم و این امر عملاً مقدور بشر نیست، اما زیارت عرفة امام حسین(ع) به طورمختصر این فهم را در ما ایجاد می کند.
با این مقدمه، جان و روح خود را متصل به امام کرده، با ایشان وارد عرفه می شویم.
"الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع.................. و هو علی کل شیء قدیر "
"ستایش از آن خدایی است که قضایش را دفع کننده ای و عطایش را باز دارنده ای نیست، و هیچ سازنده ای، همانند صنع او پدید نتواند آورد، و اوست بخشندة وسعت بخش.
پدیده های گوناگون آفرید و آفریدگان را به حکمت خویش استوار ساخت، پدیده های (جهان هستی) بر او پوشیده نمانند و امانتهای(عالم وجود) نزد او تباه نشوند. پاداش دهندة عمل هر کس است و سامان دهندة(زندگانی) هر قناعت پیشه و مهر آورندة بر هر نالنده و فرو فرستندة سودها و نازل کنندة کتابی است که فراگیرندة ( همة حقایق جهان هستی)است بواسطة نور رخشان. و اوست شنوای دعاها و زدایندة اندوه ها و بلند گردانندة درجه ها و کوبندة گردنکشان.
پس معبودی نیست جز او و چیزی با او برابری نکند و چیزی همانند او نباشد و اوست شنوای بینا و دقیق آگاه و اوست بر هر چیز توانا. "
در آغاز دعا امام حسین(ع) به اولین صفات خداوند که درمرحلة اول ?ک بنده باید به آن توجه داشته باشد اشاره می کند، تا دل حاجی آگاهی وشناخت اولیه را برای تقاضای خود نسبت به صاحب هستی بدست آورد و سپس اعتراف اولیه به درگاه خداوند توسط فرد آغاز می شود.
"اللهم انی ارغب الیک واشهد بالربوبیه لک مقرا بانک ربی والیک مردّی......... "
"خداوندا من مشتاقانه به تو گرایم و به مقام پروردگاریت گواهی دهم، اقرار کنم به این که تویی پروردگار من و به سوی توست بازگشت من. وجودم به نعمت خویش آغاز کردی پیش از آنکه چیزی در خور یاد باشم، از خاکم آفریدی ... "
از روزی که به زندگی چشم باز می کنیم و از روزی که به هستی و محیط اطراف خود فهم پیدا می کنیم به آنچه که در محیط پیرامون ما وجود دارد عادت می کنیم و فکر می کنیم که همه چیز طبیعی است و حتماً باید همین طور باشد. مثلاً فکرمی کنیم در دامان مادری که متولد می شویم، در کنار پدری که ما را تربیت می کند، خواهر و برادری که با آنها رشد می کنیم، خورشیدی که هر روز طلوع می کند، آسمانی که برافراشته است و ستارگانی که می درخشند، شبی که مهتاب دارد، بارانی که می بارد، کوه هایی که برفرازند، درختانی که میوه می دهند، زمینی که درون منظومه ای و کهکشانی درهستی درحال گردش است، همة اینها طبیعی است و باید همین طورباشد.
ما به همة اینها عادت کرده ایم، کمتر کسی است که فکر کند اینها با خودش چه ارتباطی دارند و از خود سؤال کند که این هستی که در مقابل چشم من است چه رابطه ای با من دارد. آیا یک طبیعت واقعی وجود دارد و ما در آن به دنیا می آییم و در آن زندگی می کنیم و بعد با مرگ از آن خارج می شویم ؟ یا نه همة این هستی خارج از من را برای من بسیج کرده اند. امام در فراز بعدی پرده از حقیقت امر بر می دارد.
"ثم اسکنتنی الا صلاب امنا لریب المنون ............ و کذبوا رسلک "
"سپس در تیرة پشت(پدرانم) نشاندی و از پیشامدهای ناگوار و گذارِ روزگار و گزند سال ها در پناهم داشتی، و هماره در طول روزگارانِ گذشته و سده های سپری شده از تیرة پشتی به زهدانی کوچیدم و از سر مهر و لطف و احسانی که بر من داشتی به دورانِ حکومت پیشوایان کفر که عهد تو شکستند و با فرستادگانت ستیزیدند "
در این قسمت به حوادثی اشاره دارند که قبل از تولد ما در هستی روی داده است و خداوند ما را از مواجه شدن با آنها دور نگه داشته است و در پشت پدرانمان ما را حفظ کرده، از ورود به جهان و آفات وآسیب های آن ما را در امان نگه داشته است. می توانیم از این سخنان چنین استنباط کنیم که میلیونها حادثه قبل از خلقت ما در هستی اتفاق افتاده است که خداوند از امتداد این حوادث در پی خلق ما بوده است هزاران واقعه روی داده است تا در نهایت ما به دنیا بیائیم، تا زمینة بدنیا آمدن ما مهیا گردد و قبل از این که این زمینه فراهم شود خداوند ما را درمسیری بی خطر در هستی حفظ کرده است. بنابراین هزاران کشف، خلق، حادثه، تحول، تکامل، ... در هستی صورت گرفته تا انسان به دنیا بیاید، تا من متولد شوم، یعنی همة هستی بسیج شده است تا هر یک از افراد به دنیا بیایند و این حقیقتی است که آدم ها باورشان نخواهد شد که قبل از این که به دنیا بیایند سالهای سال بوده است که برای آنها برنامه ریزی شده، در جای دیگری برای انسانها فکر و از آنها حفاظت شده است.
تعداد بی شماری از مدبرین امر خداوند دست اندر کار بوده اند تا شرایط مناسب خلق من آماده شود، در ظاهر و باطن هستی بی نهایت ملک در حال انجام اموری بوده اند که به نوعی به من و پدیدار شدن من در هستی ارتباط داشته است و همة هستی برای بدنیا آمدن من بسیج بوده اند تا من به دنیا بیایم.
بنابراین دراین نوع نگرش که امام به حاجی و به ما می دهد رابطة من با هستی قبل از خودم یک رابطة کور و گنگ نیست، گویی همة هستی خود را آماده می کرده که پذیرای من شود و وجودم در آن تثبیت گردد، در این مرحله، هستی، قبل از من خویشاوند من و حامی و دوستدار من بوده، با تمام قوای خود کوشش می کرده تا وجود مرا در خود بپذیرد و مرا دعوت به دنیا آمدن کند.
آن کس که در روز عرفه به پای دیوار کعبه رسیده است، آگاهی پیدا می کند که هستی به ارادة خداوند چه تلاشی را برای او و حفظ او انجام داده است.
ما می توانستیم در خانوادة جادوگران مشرک به دنیا بیائیم و تمام عمر درشرک بسر بریم، می توانستیم جزء لشگریان نمرود و فرعونیان باشیم و با پیامبران خدا در جنگ و ستیز باشیم، می توانستیم در سپاهیان مغول و چنگیز و تاتار و بربرها به آدم خواری و ظلم بپردازیم و یا می توانستیم در دنیای شهوت بار و پرحیله و فریب ثروتمندان ملحد دورانهای گذشته باشیم. اما خداوند از سرلطف و محبت و عشق ما را در همة این ایام دور از ورود به دنیا نگهداشت تا در زمانی به هستی پا بگذاریم که پیامبر اسلام (ص) ظهور کرده و خاندان پاکش با خونشان و رنجهایشان مسیر را حفظ نموده اند و امکان ورود حاجی را به عرفه برایش فراهم کرده اند و اکنون او در عرفه به این مهم واقف می شود که چه لطف بی پایانی در حق او انجام پذیرفته است.
دل مهربانی و مغز فکوری در تمام این سالها از او محافظت کرده است و باز یکی از بزرگترین نتایجی که انسان از این دقت و فهم در هستی بدست می آورد این است که "انسان در هستی تنها نیست و درد تنهایی ندارد و غریب خلق نشده است. "
سپس امام (ع) ادامه می دهد:
"لکنک اخرجتنی للذی سبق لی من الهدی الذی له سیرتنی وفیه انشاتنی ومن قبل ذلک روفت بی به جمیل صنعک وسوابغ نعمک "
"به جهانم نیاوردی، بلکه بر من مهر و رافت آوردی و هنگامی به عرصة جهانم در آوردی که زان پیش ( زمینه و اسباب) هدایتم فراهم ساختی و در آن نشو و نمایم دادی، در حالی که پیش از این هم با رفتار نکو و نعمت های شایانت به من مهر آوردی. "
در فراز بعدی اعجاز عمیق تری از خلقت خداوند برای بنده اش روشن می شود، از لحظة بسته شدن نطفه تا تولد که جسم ظاهری انسان تشکیل و خلق می شود.
"فابتدعت خلقی من منی یمنی واسکنتنی فی ظلمات ثلاث.......... و لم تجعل الی شیئا من امری ثم اخرجتنی .............. تاما سویا "
"پس مرا آفریدی از منی ریخته شده و در سه تاریکی جایم دادی، میان گوشت و پوست و خون. نه از چگونگی آفرینشم آگه ساختی و نه کاری از کارهایم به من سپردی. آنگاه با آفرینشی کامل و بهنجار و معتدل به سوی هدایتی که از پیش برایم فراهم شده بود در این جهان نمایانم ساختی. "
این اعجاب عظیم را چگونه می توان بیان کرد، از قطره ای منی که در یک انسان ممکن است بارها و بارها به هدر رفته باشد او را انتخاب کرده و در رحمی مناسب به تکوین او پرداخته و سه مرحله گوشت، خون و پوست را بر او رویانده و با ارگانیسم مادر او را حفظ نموده، برای این که او سالم به دنیا آمده و تمام اندام های لازم برای فهم و تلاش به سوی مبدا هستی در او بوجود بیاید.
ما می توانستیم معلول به دنیا بیاییم، می توانستیم عقب ماندة ذهنی باشیم، می توانستیم در رحم سقط شویم، می توانستیم هزاران ناتوانی مادرزادی داشته باشیم، ما را از همة آنها مصون نگه داشت تا بدنیا آمدیم و در این مسیر از ما کمک نخواست و ما را شاهد نگرفت و بدون کمترین چشم داشت از ما، این دوران را برای ما فراهم ساخت.
"و حفظتنی فی المهد طفلا صبیا ................. وایقظتنی لما ذرات فی سمائک وارضک من بدائع خلقک "
"و آنگاه که در گهواره، نوزادی بودم نگاهم داشتی و از شیر گوارا روزیم کردی و دلِ دایگان را نسبت به من مهربان ساختی و مادرانِ مهربان را به تیمارم گماشتی و از گزند پریان مصونم داشتی و از کاست و فزود (عیب و نقص خلقتم) سلامت داشتی. پس بسیار بلند مرتبه ای تو ای مهربان، ای بخشاینده. و چون زبان به گفتار گشودم نعمت های شایانت را بر من تمام کردی و در هر سال از عمرم، پرورشم دادی، و آنگاه که سرشتم به کمال آمد و نیروی جسم و جانم به اعتدال رسید، حجت خود بر من واجب کردی و شناخت خود به من الهام نمودی و با شگفتی های حکمت خود به حیرت و هراسم فکندی، و مرا نسبت به پدیده های نوینی که در آسمان و زمینت آفریدی، و نسبت به سپاس و یادت هوشیارم نمودی "
امام حسین (ع) به دورانی آگاهی می دهد که بسیار معجزه وار برای انسان روی می دهد بدون آنکه خود انسان کوچکترین دخالتی در آن داشته باشد. دوران بعد از تولد تا بلوغ، به این دوران از زندگی انسان بیش از همه روانشناسان کودک واقف هستند که چه دوران حساس و شخصیت سازی است و بسیاری از رفتارهای آدمی در بزرگسالی، معلول چگونگی پرورش در این دوران است .
خداوند روزیِ طفل را از شیر مادر تهیه کرده، آشپزخانه های مجهز سینة مادر قبل از تولد نوزاد بازسازی و آماده به کار شده اند و غذای کامل در آن طبخ و مهیا شده، طفل به محض ورود به این جهان از آن بهره مند می شود. محبت مادری و دایگان، پدر و پدر بزرگ همه از قبل به طور فطری آماده شده است تا بخش روانی شخصیت کودک را شکل دهند و او را از همة خطرات محفوظ نگه دارند. همچنین بوسیله حفاظت آسمانی از ورود شرور آسمانی در روح طفل محافظت می کند تا آنها نتوانند طفل را تصرف کرده، شخصیت اورا منحرف سازند. حفاظت از زمین وآسمان برای فرد صورت می گیرد و سرانجام کاملترین وسیلة ارتباط با هستی یعنی زبان وکلام را در او فعال می نماید و بوسیلة آن ابراز احساس درونی و لذت های بیرونی را فراهم می آورد که خود مرحله ای بسیار با اهمیت وسرنوشت ساز است. سال به سال این پرورش و رشد ادامه می یابد تا بلوغ و کمال در طفل صورت گیرد و فطرتی معتدل به او می دهد تا جسم و روح با هم در آویزند و انسانیت در آن متبلور شود و تا معرفت خود را به او الهام نماید و به آن وسیله، عجایب وحکمت در یابد، برایش آگاهی های لازم را قرار داد تا به همة آن چه در آسمان و زمین است واقف کرد، و موجودات زیادی از نعمات خداوند برخوردار هستند، اما از نعمت با ارزش آگاهی و فهم محروم هستند، هرگز نخواهند فهمید که چه ها داشته اند و انسان های حیوان صفت نیز از فهم نعمات الهی محروم هستند.
"و نبهتنی لشکرک و ذکرک و اوجبت علی طاعتک و عبادتک و فهمتنی ... و ان شکرتک زدتنی کل ذلک لانعمک علی و احسانک الیّ "
"و طاعت و عبادت خود بر من واجب کردی و پیام رسولانت را به من فهماندی و رسیدن به مقام رضا و تسلیم را( که بسی دشوار است) بر من هموار ساختی و در همة این ها به مهر و یاریت بر من منت نهادی و از بهترین خاکم آفریدی. معبودا نپسندیدی که از نعمتی برخوردار شوم و از نعمتی محروم. بلکه به بزرگترین نعمت های خویش و احسان دیرینی که بر من داری از انواع گونه گون معاش و اقسام وسایل کامرانی بهره مندم ساختی، تا آنکه هر نعمت بر من تمام کردی و هر نقمت از من گردانیدی. نادانی و گستاخیم بر تو مانع نشد که مرا بدانچه به درگاهت نزدیک کند راهنمایی کنی و بر آنچه مرا به آستانت نزدیک کند توفیقم دهی. اگر خوانمت پاسخم دهی، و اگر خواهمت عطایم کنی، و اگر فرمانت برم پاداشم دهی، و اگر سپاست گویم فزونیم دهی. همة اینها زانروست که نعمت ها و احسانت را بر من کامل کنی. "
مهمتر آنکه بعد از آن همه خلق، دست به خلق یک لذت گسترده در وجود انسان زده که همان "لذت عبادت " خداست. این لطف و رحمت فراتر از آگاهی و آزادی برای انسان می باشد، چرا که بالهای پرواز انسان به سوی ابدیت هستی وگشایش درهای آسمان ها و فرا پروازی در هستی خداوند تنها با نعمت عبادت امکان دارد. آزادی و آگاهی، توانائیهای جسمی و روحی انسان را در این دنیا مسلط و کارآمد می سازد، اما سف?نه ? عبادت او را قادر به پرواز در عمق هستی می کند، در این مرحله خداوند با اغماض های بسیار از نوع خطاهای انسان "هدیة آفرینش " را برایش به ارمغان آورده است. هدیة عبادت و بندگی برای سیر در ملکوت اعلی، جبروت، لاهوت، عرش، عشق، و در این راستا بود که انبیاء و امامان بسیج شدند تا این مهم را به فرزند آدم بیاموزند. از سوی دیگر خداوند تمام نعمات زمینی را یکی پس از دیگری در اختیار انسان قرار می دهد تا مسیر تعالی او هموار گردد.
در فراز بعدی امام ستایش روشنگرایانه ای را طرح می کند که جزء عجایب ستایش های آدمی است.
"فسبحانک سبحانک ممن مبدی حمید مجید ... الحمدلله حمدا یعادل حمد ملائکته المقربین و انبیائه المرسلین و صلی الله علی خیرته محمد خاتم النبیین و اله الطیبین الطاهرین المخلصین و سلم ... "
"پس پاک و منزهی تو، پاک و منزهی تو، زانرو که پدید آرنده و باز گردانندة آفرینشی و ستوده و بزرگواری. پاک است نام های تو و بزرگ است نعمت های تو. پس معبودا کدامین نعمت تو بر شمرم و به یاد آرم؟ یا بر کدام دَهِشت سپاس گزارم؟ در صورتی که پروردگارم، نعمت های تو بزرگتر از آن است که شمارشگران به شمارَ آرند، یا دانایان بدان، دانا شوند اینک خداوندا هر گزند و پریشانی از من زدودی بیش از شادمانی و عافیتی است که بر من آشکار شده و معبودا گواهی دهم ( به یکتایی و بی همتایی تو) با گوهر ایمان و یقین استوارم و توحید ناب و خالصم و از تهِ دلم و با همة نیروهای بینایی دیدگانم و نقش و نگار چهره ام و چگونگی نفس کشیدنم و احساس شامّه ام و راه های پردة گوشم وهمة اعضای درون دهانم و گویش زبانم و کام و آرواره ام و رستنگاه دندان و احساس چشایی ام که بوسیلة ادراکِ گوارایی خورو نوش من است و با تارهای عصب مغزم و رگ ها و لوله های گونه گون گردنم و با قلب و سینه ام و رشته های رگ حیاتم و پرده دلم و پاره های جگرم و همه امعاء و احشای بدنم و بند بند استخوانم و انقباض عضلات بدنم و اطراف انگشتانم و گوشت و خون و موی و پوست و عصب و استخوان و مغز و رگ و همه اعضای بدنم ، و آنچه از دوران شیرخوارگیم بر آن روییده و هر چه از من بر زمین قرار گرفته ، و خواب و بیداری و آرامش و جنبش های من در رکوع و سجودم (گواهی دهم)که اگر در همه روزگاران و دوران عمرم ، به فرض آنکه بتوانم چنین عمری داشته باشم و بخواهم سپاس یکی از نعمت هایت گزارم هرگز بدان نیارم ، مگر به منت نهادن خودت که در آن صورت بر من لازم آید سپاسی جاودان و ستایشی تازه و آماده و ریشه دار گزارم.
آری اگر من و جمله آفریدگان شمارنده ات بکوشیم تا نعمتهای پیشین و پسین تو را به شمار در آوریم، هرگز نتوانیم شمرد و به نهایت آن دست نیازیم. چگونه این کار توانیم در حالی که تو در کتابِ ناطق و گویایت و گزارشی راست گفته ای: "و اگر بخواهید نعمت های خدا شمارید آن را شمارش نتوانید کرد. " خداوندا کتاب تو و گزارش تو راست است، و پیامبران و فرستادگان تو آنچه از وحی بدانان دادی و آیینی که ساختی ( به مردم) رساندند. و باز معبودا گواهی می دهم به تلاش و کوشش و نهایت تاب و توانم و از روی ایمان و یقینم گویم: ستایش از آنِ خدایی است که فرزندی نگرفته است تا میراث گذارد و در قلمرو فرمانرواییش شریک و انبازی نیست تا در آنچه پدیدار ساخته با او ستیزه کند و دوست و یاوری از سرِ خواری بر نگرفته تا در هر چه سازد به او یاری رساند. پس پاک و منزّه است او، پاک و منزّه است او که اگر (گیرم) در آسمان ها و زمین، جز او معبودی می بود هر آینه تباه شدندی و از هم دریده گشتندی. پاک و منزّه است خدای یگانة یکتایِ بی نیاز که نه زاده است و نه زاده شده و کسی همسر و همتای او نیست.
"ستایش از آنِ خداوند است، ستایشی که برابری کند با ستایش فرشتگان مقرّب و پیامبران و فرستادگان، و سلام و درود خدا بر گزیده ترین آفریدگانش، محمد، پایان دهنده پیامبران و بر خاندان پاک و پاکیزه و با خلوص او. "
امام در ادامه، ضمن ستایش و شکر خود به دیگر نعمتها و هدایای خداوند به انسان در ابعاد دیگر آن می پردازد که در عین این که شکر و ستایش است، روشنگر و هویدا ساز نعمت بی نهایت خداوند است. دفع بلاها و زیانها، اهدای سلامتی ها و خوشی ها، و نهایتاً امام شهادت می دهد بر فیزیولوژی جسمی و روانی انسان که از اندام های مناسب هم، با یکدیگر ترکیب شده و جسم انسان را تشکیل داده است که هر کدام آنها در حد معجزه است و در کنار هم خود، معجزه ای دیگر هستند، از گوش و چشم و معده و روده، قلب و شُش تا مغز و سر و رگ و عصب و استخوان در جمیع جوارح و آنچه که در رشد از کودکی به آن اضافه شده و آنچه که از او دفع گردیده است که اگر به اندازة عمر تاریخ، انسان رشد کند و بخواهد شکر آنها را به جا آورد و این کار امکان پذیر نخواهد بود.
امام ضمن اشاره به آیات قرآن که آدمی را از شمارش نعمات ناتوان می داند به حمد و ستایش خداوند بی انباز و شریک می پردازد و به صفاتی از صفات خدا اشاره می کند که بیانگرآن است که همه این نعمات را بدون شریک و کمک کسی بوجود آورده است.
هیچ کس و هیچ چیزی در هستی مانند و شبیه او نیست و سپس به محمد(ص) درود می فرستد که فرستادة پاک و با اخلاص خداوند است و بوسیلة نعمت پیامبری نعمات خداوند کامل تر گردیده است.
تا این مرحله از ابتدای دعا امام حسین(ع) با بیان کلمات هم آهنگ و خوش نوا به تشریح اولین نوع عرفه، که عرفة انسان از جمیع نعماتی است که خدای منان عطا کرده است، پرداخته که به مراحل ذیل می توان تقسیم بندی کرد.
"اولین عرفه حاجی در روز عرفه در دعای امام حسین(ع) کشف و توجه به نعمات الهی است "
1-نعمات قبل از خلقت انسان و حفظ او در پشت پدران و رحم مادران قبل از ورود به دنیا و متولد نشدن او در دوران و شرایط کفر و شرک، جهل ونفاق.
2-نعمات دوران بارداری مادر و مراحل شکل گیری جنین و معجزات آن تا تولد.
3-نعمتهای روحی، روانی طفل با بسیج دایگان، مادران و اقوام و حفاظت از شرور آسمانی.
4-نعمات جسمی و زیستی طفل با بسیج دایگان، مادران و اقوام و حفاظت از شرور آسمانی.
5-نعمات دوران بلوغ و کامل شدن فرد و نعمات پرورش اندامها و ترکیب آنها و جذب و دفع آنها در زمین.
6-نعمات آگاهی و شعور برای فهم هستی.
7-نعمات دفع شر و بلا و ایجاد خوشی و لذت.
8-نعمات بسیج پیامبران و اولیاء و ائمه برای فهم راه درست و مورد رضای حق که بقای در هستی است.
9-نعمات عبادت و لذتهای آن که بزرگ ترین فرق بین انسان وحیوان است.
در هریک از موارد اشاره شده بی نهایت نعمت از سوی خداوند به انسان هدیه شده است که بدون چشم داشت و پاداشی و بدون هیچ یاری و کمک کسی در هستی صورت پذیرفته است. خداوند به دلایل بسیار زیادی در هر مرحله از رشد ونمو انسان اختلالاتی را در اندام های او ایجاد می کند که از جملة دلایل این است که انسان صحت و دقت نعمات خداوند را کشف کند و از طرفی امکان مقایسه و تلاش و در نهایت رشد ایجاد کرده باشد. خلق انسانها در میان لشگریان کفر و شرک باعث فهم و درک بهتر موقعیت انسانی است که در دامن توحید رشد کرده است. گاه جنینی در دوران بارداری مادر دچار آسیب می شود تا بچة سالمی که به دنیا می آید مورد حفاظت والدین قرارگیرد. گاهی به طور ژنتیکی بچه ای مادر زاد عقب افتاده و ناتوان به دنیا می آید تا بچه ای که سالم رشد و نمو می کند قدر شناسی شود.
گاهی اندام های بدن ترکیب و تناسب و رشد ونمو را از دست می دهند تا بدنهای سالم و تندرست، شاکر شوند.
گاهی ابتلائات و خسارات زیادی در فرد یا جوامع دیده می‌شود تا مؤمن قدر دفع بلا و شر و فرو آمدن خوشی و لذت را در خود بداند.
گاهی انسانها از لذت عبادت محروم می شوند تا عابد ارزش عبادت را بشناسد. باید دانست که از رهگذر همة این دوئیت ها در پدیده های هستی، تلاش و مقایسه و رشد و نمو در جامعه و فرد ایجاد می شود زیرا که تلاش و انگیزه، عامل اساسی در بودن انسان و حرکت او به سوی شدن است.
مؤمن درروز عرفه معرفت می یابد که خدای رحیم، او را از جمله کسانی قرارداده است که موانع فوق را از سر راه خود به دور دیده اند، نه در جمع کفر زاییده شده‌اند و نه معلول و نه ناتوان در دماغ و روح و نه لذت ناشناخته و نه فرو رفته در جسم و نه بیگانه با عبادت.
مؤمن در روز عرفه، معرفت می‌باید که او خود محصول هستی است و اکنون به عرفه رسیده است و از پس بی نهایت حادثه و نعمت گذر کرده است و اکنون در کنار خدا ایستاده است. این اولین عرفه عارف از منظر امام حسین (ع) است.