انتظار یعنى آماده باش کامل‏

 

من اگر آلوده و ناپاکم چگونه مى‏توانم، منتظر انقلابى باشم که شعله اولش دامان آلودگان را مى‏گیرد! ارتشى که در انتظار جهاد بزرگى است آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى‏برد و روح انقلابى در آنها مى‏دمد، و هر گونه نقطه ضعفى را اصلاح مى‏کند.


چگونگى «انتظار» همواره متناسب با هدفى است که در انتظار آن هستیم:

انتظار آمدن یک مسافر عادى از سفر

انتظار بازگشت یک دوست بسیار عزیز

انتظار فرا رسیدن فصل چیدن میوه از درخت و درو کردن محصول‏

انتظار فرا رسیدن فصل تحصیلى مدارس ...

هر یک از این انتظارها آمیخته با یک نوع آمادگى است.

در یکى باید خانه را آماده کرده و وسایل پذیرایى فراهم ساخت؛ در دیگرى ابزار لازم و داس و کمباین و ... در دیگرى کتاب و دفتر و قلم و لباس مدرسه و مانند آن.

اکنون فکر کنید آنها که انتظار قیام یک مصلح بزرگ جهانى را مى‏کشند در واقع انتظار انقلاب و دگرگونى و تحولى را دارند که وسیعترین و اساسى‏ترین انقلاب‏هاى انسانى در طول تاریخ بشر است.

انقلابى که بر خلاف انقلاب هاى اصلاحى پیشین جنبه منطقه‏اى نداشته و نه اختصاص به یک جنبه از جنبه‏هاى مختلف زندگى دارد؛ بلکه علاوه بر این که عمومى و همگانى است، تمام شؤون و جوانب زندگى انسان ها را شامل مى‏شود؛ انقلابى است سیاسى و فرهنگى و اقتصادى و اخلاقى.

«انتظار» همیشه از دو عنصر «نفى» و «اثبات» تشکیل مى‏شود؛ ناراحتى از وضع موجود و عشق و علاقه به وضع بهتر. در هر انقلاب و تحول بنیادى نیز دو جنبه وجود دارد؛ جنبه نفى و جنبه اثبات.

جنبه نخستین انقلاب که همان جنبه «نفى» است، از میان بردن عوامل اختلال و فساد و انحطاط و شستشو دادن لوح جامعه از نقش هاى مخالف است.

پس از انجام یافتن این مرحله، نوبت به جنبه اثبات یعنى جانشین ساختن عوامل اصلاح و سازندگى مى‏رسد.

ترکیب دو مفهوم «انتظار» و «انقلاب جهانى»؛ یعنى، کسانى که در انتظار چنان انقلابى به سر مى‏برند اگر در دعوى خود صادق باشند (نه جزء منتظران دروغین خیالى) بطور مسلم آثار زیر در آنها آشکار خواهد شد:

خودسازى فردى‏

حکومت جهانى مهدى قبل از هر چیز نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانى است که بتوانند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعى را در جهان بدوش بکشند؛ و این در درجه اول محتاج به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهى و آمادگى روحى و فکرى براى همکارى در پیاده کردن آن برنامه عظیم است؛ تنگ نظرى‏ها، کوته بینی ها، کج فکری ها، حسادت ها، اختلافات کودکانه و نابخردانه، و بطور کلى هر گونه نفاق و پراکندگى با موقعیت منتظران واقعى سازگار نیست.

نکته مهم اینجاست که منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى هرگز نمى‏تواند نقش تماشاچى را داشته باشد؛ باید حتماً در صف اصلاح طلبان واقعى قرار گیرد.

ایمان به نتایج و عاقبت این تحول هرگز به او اجازه نمى‏دهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز محتاج به داشتن اعمالى پاک و روحى پاکتر، برخوردارى از شهامت و آگاهى کافى است.

من اگر ناپاک و آلوده‏ام چگونه مى‏توانم منتظر تحول و انقلابى باشم که شعله اولش دامان مرا مى‏گیرد!

من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممکن است در انتظار کسى بنشینم که طعمه شمشیرش خون ستمگران است و من اگر فاسد و نادرستم چگونه مى‏توانم در انتظار نظامى که افراد فاسد و نادرست در آن هیچ گونه نقشى ندارند، بلکه مطرود و منفور خواهند بود، روزشمارى کنم!

آیا این انتظار براى تصفیه روح و فکر و شستشوى جسم و جان من از لوث آلودگی ها کافى نیست!

ارتشى که در انتظار جهاد آزادیبخش به سر مى‏برد، حتماً به حالت آماده باش کامل در مى‏آید؛ سلاحى که براى چنین میدان نبردى شایسته است به دست مى‏آورد؛ سلاح هاى موجود را اصلاح مى‏کند؛ سنگرهاى لازم را مى‏سازد؛ آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى‏برد؛ روحیه افراد خود را تقویت مى‏کند؛ و شعله عشق و شوق براى چنان مبارزه‏اى را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه مى‏دارد؛ ارتشى که داراى چنین آمادگى نیست هرگز در انتظار به سر نمى‏برد و اگر بگوید دروغ مى‏گوید؛ انتظار یک مصلح جهانى به معنى آماده باش کامل فکرى و اخلاقى، مادّى و معنوى، براى اصلاح همه جهان است.

فکر کنید چنین آماده باشى چقدر سازنده است! اصلاح تمام روى زمین و پایان دادن به همه مظالم و نابسامانی ها شوخى نیست! کار ساده‏اى نمى‏تواند باشد! آماده باش براى چنین هدف بزرگى باید متناسب با آن باشد؛ یعنى باید به وسعت و عمق آن باشد.

براى تحقق بخشیدن به چنین انقلابى مردانى بسیار بزرگ و مصمم و بسیار نیرومند و شکست‏ناپذیر، فوق العاده، پاک و بلند نظر، کاملًا آماده و داراى بینش عمیق، لازم است؛ و خودسازى براى چنین هدفى مستلزم به کار بستن عمیق‏ترین برنامه‏هاى اخلاقى و فکرى و اجتماعى است؛ این است معنى انتظار واقعى؛ آیا هیچ کس مى‏تواند بگوید چنین انتظارى سازنده نیست!

خودیاری هاى اجتماعى‏

منتظران راستین در عین حال، وظیفه دارند که علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه عظیم و سنگینى که انتظارش را مى‏کشند یک برنامه فردى نیست؛ برنامه‏اى است که تمام عناصر تحول باید در آن شرکت جوید؛ باید کار به صورت دسته جمعى و همگانى باشد؛ کوشش ها و تلاش ها باید هماهنگ گردد و عمق و وسعت این هماهنگى باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد که انتظار آن را دارند.

در یک میدان وسیع مبارزه دسته جمعى هیچ فردى نمى‏تواند از حال دیگران غافل بماند؛ بلکه موظف است هر نقطه ضعفى را در هر کجا ببیند اصلاح کند؛ و هر موضع آسیب پذیرى را ترمیم نماید؛ و هر قسمت ضعیف و ناتوانى را تقویت کند؛ زیرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزین، پیاده کردن چنان برنامه‏اى امکان‏پذیر نیست.

بنابراین منتظران واقعى علاوه بر این که به اصلاح خویش‏ مى‏کوشند، وظیفه خود مى‏دانند که دیگران را نیز اصلاح کنند.

این است اثر سازنده دیگر براى انتظار قیام یک مصلح جهانى! و این است فلسفه آن همه افتخارات و فضیلت ها که براى منتظران راستین شمرده شده است.

حل نشدن در فساد محیط

هنگامى که فساد فراگیر مى‏شود، و اکثریت و یا جمع کثیرى را به آلودگى مى‏کشاند، گاهى افراد پاک در یک بن بست سخت روانى قرار مى‏گیرند، بن بستى که از یأس از اصلاحات سرچشمه مى‏گیرد.

گاهى آنها فکر مى‏کنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدى براى اصلاح نیست، و تلاش و کوشش براى پاک نگهداشتن خویش بیهوده است؛ این نومیدى و یأس ممکن است آنها را تدریجاً به سوى فساد و همرنگى با محیط بکشاند، و نتوانند خود را به صورت یک اقلیت ‏صالح در برابر اکثریت ناسالم حفظ کنند، و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایى بدانند.

تنها چیزى که مى‏تواند در آنها روح امید بدمد و به مقاومت و خویشتن دارى دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهایى است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش براى حفظ پاکى خویش و حتى براى اصلاح دیگران بر نخواهند داشت.

و اگر مى‏بینیم در دستورات اسلامى یأس از آمرزش. یکى از بزرگترین گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد، تعجب کنند که چرا یأس از رحمت خدا این قدر مهم تلقى شده- مهمتر از بسیارى از گناهان- فلسفه‏اش در حقیقت همین است که گناهکار مأیوس از رحمت، هیچ دلیلى نمى‏بیند که به فکر جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه گناه بردارد، و منطق او این است:

«آب از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت- من که رسواى جهانم غم دنیا هیچ است- بالاتر از سیاهى، رنگ دگر نباشد؛ آخرش جهنم است من که هم اکنون آن را براى خود خریده‏ام؛ دیگر از چه چیز مى‏ترسم!»

اما هنگامى که روزنه امید براى او گشوده شود، امید به عفو پروردگار و امید به تغییر وضع موجود، نقطه عطفى در زندگى او پیدا مى‏شود و چه بسیار او را به توقّف کردن در مسیر گناه و بازگشت به سوى پاکى و اصلاح دعوت مى‏نماید.

به همین دلیل، امید را مى‏توان همواره به عنوان یک عامل مؤثر تربیتى در مورد افراد فاسد شناخت؛ همچنین افراد صالحى که در محیط هاى فاسد گرفتارند، بدون امید نمى‏توانند خویشتن را حفظ کنند.

نتیجه این که، انتظار ظهور مصلحى که هر قدر دنیا فاسدتر مى‏شود امید ظهورش بیشتر مى‏گردد اثر فزاینده روانى در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه مى‏کند؛ آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محیط مأیوستر نمى‏شوند، بلکه به مقتضاى:

وعده وصل چون شود نزدیک             آتش عشق تیزتر گردد

وصول به هدف را در برابر خویش مى‏بینند و کوشش هایشان براى مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادترى تعقیب مى‏گردد.

بنابراین چنین نتیجه مى‏گیریم که اثر تخدیرى انتظار تنها در صورتى است که مفهوم آن مسخ و تحریف شود- همان گونه که جمعى از مخالفان، تحریفش کرده‏اند؛ و جمعى از موافقان مسخش- اما اگر به مفهوم واقعى در جامعه و فرد پیاده شود، یک عامل مهم تربیت و خودسازى و تحرک و امید خواهد بود.

از جمله مدارک روشنى که این موضوع را تایید مى‏کند، این است که در ذیل آیه:
«وعداللّه الّذین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فى الارض ...؛ خداوند به آنها که ایمان دارند و عمل صالح انجام مى‏دهند، وعده داده است حکومت روى زمین را در اختیارشان بگذارد ...» از پیشوایان بزرگ اسلام نقل شده است که منظور از این آیه «هوالقائم و اصحابه؛ مهدى و یاران او» هستند.

و در حدیث دیگرى مى‏خوانیم: «نزلت فى المهدى؛ آیه درباره مهدى نازل شده است» در حالى که در این آیه مهدى و یارانش به عنوان «الّذین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات» معرفى شده‏اند.

بنابراین تحقق این انقلاب جهانى بدون یک ایمان مستحکم، که هر گونه ضعف و زبونى و ناتوانى را دور سازند و بدون اعمال صالحى که‏ راه را براى اصلاح جهان بگشاید، امکان‏پذیر نیست و آنها که در انتظار چنین برنامه‏اى هستند، هم باید سطح آگاهى و ایمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح خویش و اعمال خود بکوشند.

تنها چنین کسانى هستند که مى‏توانند نوید زندگى در حکومت او به خود دهند، نه آنها که با ظلم و ستم همکارى دارند! و نه آنها که از ایمان و عمل صالح بیگانه‏اند!

نه افراد ترسو و زبونى که بر اثر ضعف ایمان از همه چیز حتى از سایه خود مى‏ترسند!

و نه افراد سست و بیحال و بیکاره‏اى که دست روى دست گذارده و در برابر مفاسد محیط زندگى و جامعه شان سکوت اختیار کرده و کمترین تلاشى در راه مبارزه با فساد ندارند.

آرى انتظار راستین این است!(1)

1- حکومت جهانى مهدى (عج).