اما دیری نپایید که نوع رفتار و کنش مردمان این سرزمین در مواجهه با دشمن، مدینه فاضله کوچکی آفرید، آن چنانکه پس از گذشت سالها از پایان جنگ و سقوط صدام جنایتکار، خاطره شیرین آن همدلی و وحدت برای همه مردم ایران آه و حسرت در دل می نشاند.
صداقت، ایثار، جسارت، تدبیر، همدلی و بسیار از خصایص نیک را می توان در فرهنگ درخشان 8 سال دفاع مقدس جست، همان فرهنگی که می توان آن را از بازماندگان هشت سال دفاع مقدس جویا شد همانانی که پیشکسوتان جهاد و شهادت نامیده شدند و بسیاری از آنان در طول سالهای اخیر به خیل شهدا پیوستند و بیم آن می رود که غفلت ما از این گنج غنی، جبران ناپذیر باشد.
اما امروز باید به کسانی که پس از 21 سال از پایان پیروزمندانه 8 سال جنگ تحمیلی چشم طمع به این آب و خاک دارند و هر از گاهی به بهانه های مختلف تهدید به حمله نظامی می کنند هشدار داد و به آنان یادآور شد که آیا آنها دلاوریهای جوانان و مردان و زنان این کهن سرزمین را در برابر حملات بی امان دشمن بعثی فراموش کردند؟ آیا آنها نبودند که هشت سال به حمایت از همان صدامی که به عنوان جنایتکار جنگی اعدامش کردند به ایران حمله کردند؟ آیا آنها فراموش کردند که این ملت ایران بود که سرانجام با خون و ایثار جوانان خویش پیروز شد؟
اگر آنها فراموش کرده اند، ما هنوز به یاد داریم که چگونه خونهای سرخ عزیزانمان بر سنگ فرش خیابانها و کوچه های خرمشهر، آبادان، کردستان، قصرشیرین و بیابانهای غرب و جنوب این سرزمین، ریخته شد. ما هیچگاه چهره کودکان و جوانان نورسیده مان را که معصومانه با سلاحهای اهدایی این کشورها به صدام به خاک و خون کشیده شدند فراموش نمی کنیم.
چگونه می توانیم چهره پیرزنان و پیرمردان رنج کشیده را که بهت زده با قامتهای خمیده شاهد ویرانی خانه های جوانی شان بودند را فراموش کنیم که آواره این شهر و آن شهر شدند و در غربت رخ در خاک کشیدند؟ چگونه چشمان معصومانه جوانانی که حالا می رفتند تا در این سرزمین آرزوهای دیرینه نسلهای گذشته را با آزادگی به منصه ظهور رسانند و یکباره بر پشت تلی از خاک در دفاع از سرزمینشان جان شیرین فدا کردند را فراموش کنیم؟
هیچگاه بوسه های پی در پی مادران را بر گونه های تازه رسته نوجوانان خویش در آخرین وداع در هنگامه اعزام فراموش نمی کنیم که فرزندان رشید خود را با لبخند و کلمات زیبا روانه جبهه ها کردند و چند ماه بعد با پیکرهای نیمه جان و یا تنها نشانی از پروازشان با آنها روبرو شدند. چگونه می توانیم سیمای بغض آلود پیرمردانی که یعقوب وار یوسفان نورسیده خود را برای آخرین بار در بغل می فشردند را فراموش کنیم.
زنان میانسالی را به خاطر می آوریم که دل از چهره فرزند بر نمی داشتند و تا آخرین قدمهایی که می توانستند با اعزامیان همگام می شدند و در آخرین ساعات با بیرون آوردن فرزند از صف، واپسین بوسه ها را بر پیشانی مردان به بار نشسته خویش نثار می کردند و تا جایی که در افق نگاهشان ناپدید می شدند آنها را بدرقه می کردند.
آیا سنگینی مسئولیت هزاران فرزند خردسال و نوجوان یتیم شهدا بر دوش زنان جوانی که زود پا به میانسالی گذاشتند، فراموش می شود؟! آیا چشم انتظاری هزاران مادر و پدری جوانان مفقودالاثر که حسرت دیدار دوباره فرزند آنها را به دیار باقی کشاند فراموش شدنی است؟
یادمان باشد چه رنجها که زنان و مردان این سرزمین کشیدند تا ما در آسایش و امنیت به سر بریم. از خرد و کلان، کارگر و معلم، پیشه ور و مسئول و مدیر گرفته تا وزیر و وکیل این مردم که تکیه بر صندلی مجلس نهاده فراموش نکنیم که ما پاسدار خون هزاران نوجوانی هستیم که ره صد ساله را به گونه ای یک شبه طی کردند که برای قرنها ایمان و شرفمان را بیمه کردند تا این سرزمین الگویی نه تنها برای امت اسلام که برای جهان به عنوان کشوری اسلامی باشد اما حالا این مائیم و آرمان شهدا که هر روز خود را بسنجیم که چقدر به آن نزدیک و یا از آن دور می شویم.
همه این سخنان یادی از آن دوران و هشداری به دشمنان ایران است؛ آنهایی که هنوز ملت ایران را نشناختند و تصور می کنند که با وجود اختلافاتی که در هر کشوری به وجود می آید این ملت دست از میهن خویش می کشد اما زهی خیال باطل. ملت ایران در طول تاریخ ثابت کرده که در دفاع از کیان خویش تا جان در بدن دارد مقاومت خواهد کرد و متحدانه با تمام اختلافات نخواهد گذاشت دولتهای متجاوز به اهداف خود دست یابند و با جان و خون از میهن خویش پاسداری خواهند کرد.