تاسوعا؛ بزرگداشت مظهروفا، غیرت و شجاعت

نهم محرم روز بزرگداشت بزرگمردی است که بواسطه دلیریهای بی‌مثالی که در عرصه‌های مختلف از خود نشان داد و محبت و توجهی که به خانواده امام حسین(ع) داشت بعنوان اسوه و مظهر وفا، غیرت و شجاعت در همیشه تاریخ جاودان است.


نهم ماه محرم روز تاسوعا، منتسب به ساقی دشت کربلا حضرت ابوالفضل العباس (ع) است. آن شهید بزرگوار در حالیکه با لبان تشنه و جگر سوخته ناشی از بی آبی امکان نوشیدن از فرات را داشت، از اینکار امتناع کرد چرا که آن اسوه فداکاری و رشادت تاب و توان تحمل تشنگی اهل بیت و کودکان را نداشت .

در مسیر آب رسانی به خیمه های کاروان کربلا، بواسطه دشمنیهای ناجوانمردان و بیرحمی دشمنان ملعون، دستان حضرت قطع و در نهایت پس از پیکاری دلاورانه، خون وی زمین را رنگین کرد و حضرت عباس(ع) بعنوان آموزگار بی نظیر جوانمردی و شجاعت در همیشه تاریخ جاودان بماند .

خاندان

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پا به عرصه گیتی نهاد. مادر گرامی آن حضرت فاطمه، دختر حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.

چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود امیرالمؤمنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود درخواست کرد زنی از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمؤمنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.

عباس (ع) برادر بزرگ بود دیگر بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.

مقام علمی

آن حضرت از محضر امیرمؤمنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کرد و از مقام والای علمی برخوردار شد. لذا از خاندان عصمت در مورد حضرت عباس نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت نیز بطور مستقیم به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.

جایگاه

شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و در رأس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سؤال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.

این گفته به خوبی بیانگر محبت و علاقه و اطمینان امام حسین(ع) به حضرت ابوالفضل العباس است .

روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از اسب بر روی زمین افتاد، سیدالشهدا فرمودند:‌الان انکسر ظهری و قلت حیاتی؛  اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد.

القاب تابناک 

قمر بنى‏هاشم: بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و صورت و سیرت زیبا و نورانی دلیل اعطای این لقب بوده است .

باب الحوائج: کریمى است که چون حاجتمندى سوى او روى کند خواسته‏ هایش را برآورده مى ‏سازد.

سقا : دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آبرسانى به تشنگان سبب این لقب شد.

سپهسالار: صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

پرچمدار و علمدار: یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.

ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق) و مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) از دیگر لقبهاى حضرت ابوالفضل(ع) است.

شهادت حضرت عباس(ع)

زمانی که تشنگی به کودکان کاروان کربلا فشار آورده و آنها را بی تاب کرده بود، حضرت ابوالفضل با وجود آگاهی از مخاطراتی که در این مسیر وجود داشت، برای آوردن آب و رفع تشنگی کودکان به سوی فرات رهسپار شد .

اما مراقبان بیرحم و ناجوانمرد فرات از هر سو راه را بر آن حضرت می بسته و اجازه دسترسی به آب را نمی داند، اما در نهایت با بهره گیری از توان رزمی و رشادت بی نهایت خود توانست به آب برسد، در حالیکه بواسطه طی مسیر و نبرهایی که داشت به شدت تشنه و مایل به نوشیدن جرعه ای آب برای کم شدن عطش خود بود، با یادآوری تشنگی سیدالشها، اهل بیت و کودکان، از نوشیدن خودداری کرد و با مشکی آب رهسپار خیمه ها شد .

اما دشمنان کوردل که در مسیر رفت نتوانسته بودند مانع حضرت شوند، در برگشت با قدرت و غضب بسیار جلوی ابوالفضل العباس گرفتند .

حضرت چون همیشه شجاعانه و با قدرت مقابله می کرد، ناگاه یکی از سپایان دشمن از پشت نخلی بیرون آمد و تیغی حواله آن حضرت کرد آن شمشیر بر دست راست حضرت ابوالفضل العباس رسید و از تن جدا شد. حضرت ابوالفضل(ع) مشک را بدوش چپ افکند و شمشیر را به دست گرفت و بر دشمنان حمله کرد. اما پس از نبردی شجاعانه بار دیگر سپاهی دشمن دست چپ آن حضرت را قطع کرد، حضرت عباس(ع) مشک را بر دندان گرفت و تلاش کرد تا به هر شکل ممکن آب را به لب تشنگان برساند که ناگاه تیری بر مشک آب آمد و آب آن ریخت و تیر دیگری نیز بر سینه اش رسید و از اسب به زیر افتاد...