پایگاه خبری تحلیلی کرمان نیوز .......Kerman News

اولین پایگاه خبری - تحلیلی مستقل در استان کرمان/ تا نخواهیم نمی توانیم/ وبلاگ شخصی روزنامه نگار کرمانی محمد هادی شجاعی

پایگاه خبری تحلیلی کرمان نیوز .......Kerman News

اولین پایگاه خبری - تحلیلی مستقل در استان کرمان/ تا نخواهیم نمی توانیم/ وبلاگ شخصی روزنامه نگار کرمانی محمد هادی شجاعی

اسیر ایرانی انگشتش را برید تا برای عراقی‌ها سنگر نسازد

این حادثه یکی از برگ‌های کتاب دلاورمردی‌های آزادگان ایرانی است که در دوران سخت اسارت رخ داده است. حوادثی که هر یک روایتی است از استقامت عشاق خمینی در لحظه‌های سخت غربت.

به گزارش کرمان نیوز   به نقل از  خبرگزاری فارس از کرمان، عزیزالله صبور، یکی از همرزمان شهید علم‌الهدی است که در 16 دی‌ماه 1359 و در روز شهادت علم‌الهدی در دشت هویزه به اسارت نیروهای متجاوز بعثی درآمد.
وی که اهل دزفول است، پس از اسارت به اردوگاه موصل یک در عراق منتقل شد و 10 سال را در اسارت گذراند و سرانجام و در 26 مردادماه سال 1369 به همراه اولین گروه از آزادگان ایرانی به میهن بازگشت. خاطره‌ای را که می‌خوانید، توسط این آزاده که هم ‌اکنون مسئول نمایندگی خبرگزاری ایرنا در استان کرمان است در گفت‌‌وگو با خبرنگار فارس در کرمان مطرح شده است.
صبور می‌گوید: اواخر سال 1360 بود که عراقی‌ها در اردوگاه تصمیم گرفتند ضمن بیگاری کشیدن از اسرا آنها را مجبور به ساخت بلوک‌های سیمانی تو پر برای استفاده در ساخت سنگرها کنند.
او، ضمن تشریح وضعیت اردوگاه می‌گوید: اسرای حزب‌اللهی و اسرایی که وابسته به منافقین و یا طرز تفکر خاص بودند در اردوگاه به دو گروه تقسیم شده بودند که حتی محل استقرار آنها هم در سوله‌های اردوگاه از یکدیگر جدا بود و این امر باعث شده بود که در مواردی مثل این مورد اسیران غیرخودی و آنهایی که تفکرات غیر حزب‌اللهی داشتند، حرف بعثی‌ها را گوش کنند و به خواست آنها تن بدهند.
این آزاده می‌افزاید: اسرای حزب‌اللهی پس از شنیدن دستور عراقی‌ها مبنی بر اینکه باید از فردا شروع به ساخت بلوک‌های سیمانی کنند در مقابل این دستور مقاومت کردند و حاضر به اجرای آن نشدند.
صبور ادامه می‌دهد: حوالی ساعت 9 شب فردای روز صدور دستور بود که فرمانده بعثی اردوگاه به نام سرهنگ فیصل به همراه 12 نفر از سربازانش وارد سوله اسرای امتناع کننده از دستور شد و ضمن دادن دستور دوباره به اسرا مبنی بر اینکه باید از فردا شما هم بلوک سیمانی بسازید، گفت: اگر به فرامین ما عمل نکنید، شما را اعدام و قطعه‌قطعه می‌کنیم.
او می‌گوید: پس از تهدیدها، فرمانده بعثی چند تن از اسرا بلند شدند و خطاب به او گفتند: ما خودمان داوطلبانه وارد جبهه شدیم و الان هم نیامده‌ایم که برگردیم که در همین اثنا یکی از اسرا به نام بیات که 25 ساله و اهل استان خراسان بود به طرف فرمانده اردوگاه رفت و به مترجمی که در کنار او ایستاده بود، گفت: تمام حرف‌های مرا کلمه به کلمه برای فرمانده ترجمه کن.
صبور می‌افزاید: این اسیر 25 ساله به فرمانده عراقی گفت: اگر ما را اعدام و قطعه‌قطعه کنید و انگشتان ما را هم قطع کنید ما حتی یک بلوک هم برای شما نمی‌سازیم تا با آن برای نیروهایتان سنگر بسازید. هرگز به این ذلت تن نخواهیم داد.
مسئول نمایندگی خبرگزاری ایرنا در استان کرمان ادامه می‌دهد: تا این لحظه فرمانده اردوگاه به هیچ وجه حرف‌های این اسیر را جدی نگرفت، اما او ادامه داد: من باید به تو ثابت کنم حرف‌های من جدی و حرف دل تمام اسرا است. بعد از جیب لباسش یک تیغ در آورد که فرمانده بعثی فکر کرد این اسیر ایرانی قصد حمله به او را دارد اما بیات به او و سربازانش گفت: من با شما کاری ندارم.
صبور اظهار می‌دارد: این اسیر 25 ساله در مقابل چشمان فرمانده بعثی و سربازان او شروع به بریدن انگشت کوچک دست چپ خود کرد.
وی می‌گوید: اندکی مانده بود که انگشت اسیر به طور کامل از دستش جدا شود که اسرای دیگر مانع ادامه کار او شدند و تیغ را از وی گرفتند.
صبور ادامه می‌دهد: فرمانده عراقی در حالی که به شدت بهت زده بود، گفت: به ولله العلی العظیم. اینها عشاق خمینی هستند که وارد جبهه شده‌اند. بعد به همراه سربازانش سوله را ترک کرد.
این آزاده می‌گوید: از فردای آن روز فشارهای بعثی‌ها از قبیل قطع آب و تنبیه بدنی بر اسرا به شدت افزایش یافت و در مدت 100 روز به گونه‌ای ادامه یافت که تعدادی از اسرا نابینا و یا دچار بیماری‌های مختلف شدند.
وی با بیان اینکه سرانجام پس از ایام نوروز سال 61 صلیب سرخ وارد اردوگاه شد و با وساطت مرحوم حجة‌الاسلام ابوترابی فشارها تا حد زیادی کاهش یافت، گفت: پس از این مقاومت 100 روزه سرهنگ فیصل، فرمانده اردوگاه عوض شد، اما اسرای ایرانی حتی یک بلوک هم برای سنگر عراقی‌ها نساختند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.