آن زمانی که پذیرفت بنویسد و از مردم بگوید، پذیرفته بود کهباید برای تمام فصول بنویسد، نوشتاری "ماندگار".
نوشتههایش جلای روحش بود و مرهمی بر زخمهای کسانی که نمیشناخت و کسانی که هرگز او را نشناختند.
نوشتههایش گاه بسان امواج دریای خروشان بر صخرههای ساحل میکوبید و گاه چون تابش ملایم خورشید بر برگ درختان تنومند.
"قلم" در دستان او سجده میکرد و کاغذ برای غمهای نهفتهدرونش میگریست.
از اشک مردم میگفت و از لبخند آنها مینوشت از رنج مردم میگریست و حاصل گریههایش را بر روی کاغذ میآورد.
او "قاصدکی" بود برای تمام فصول، قاصدکی که بر فراز آسمان به پرواز در میآمد و از شوق نوشتن بر زمین مینشست.
او حتی از قاصدکهایی نوشت که بر فراز آسمان به پرواز در آمدند اما دیگر فرصت نشستن بر زمین را نیافتند و نام و یاد خود را در اوج آسمانها نوشتند.
او به آنها سجده کرد و از آنها نوشت، از کسانی سخن گفت که روزگاری حضور سبزشان آرام بخش سطر سطر روزنامهها و خبرگزاریها بود.
آری او خبرنگاری بود که از سرزمین عشق و محبت به وادی محنت قدم گذاشت و در برابر "محنت" قد خم نکرد.
او عشق را سرلوحه هدفش، صبر،استقامت و شجاعت را به پشتوانه قلمش ابزار حرفهاش قرار داد.
سرما، گرما، کسالت روحی و جسمی و هزاران مانع دیگر ذرهای از عشق او به حرفهاش نکاست.
او عاشق بود، عاشق کودکان پا برهنهای که از غم نان خفتهاند، او عاشق مادری بود که فصل خزان عمرش را به تنهایی در خانهای به دور از فرزندانش سپری میکرد، او عاشق دستان پینه بسته کارگر بود، آری او عاشق مردم بود و از تمام عشقهایش با تمام وجود مینوشت.
با نوشتههایش میگریست و گاه میخندید و هیچ ابایی از گفتنها و نوشتنها نداشت.
او از همه گفت و با رفتنش، قلم و نوشتن را این بار برای خبرنگار به یادگار گذاشت.
۱۷مرداد روز اوست روز همان کسانی که از همه گفتند جز خودشان که گنجینه اسرار مردم هستند.
شهید "محمود صارمی" و شهدای سانحه c۱۳۰با رفتنشان یادآور شدند کسانی هستند که همه جا و در همه حال حضور دارند آن هم حضوری سبز.
روز خبرنگار بار دیگر فرا رسید و جای بسیاری از خبرنگارانی که در راه حرفهشان جان باختند هرگز خالی نیست، چرا که زندهاند و روح نوشتههایشان در سطر سطر روزنامهها خود نمایی میکند و هر سال از آنها خواهیم گفت و به وجودشان افتخار خواهیم کرد.
خبرنگاران هر یک حرفی برای گفتن دارند، سخنهایی که در درون خود نهفته دارند و آن را به زبان نمیآورند. / ایرنا