اکنون پدیده ای به نام "پساصهیونیسم" شکل گرفته است که با افشاگری های متعدد، مبانی تئوریک بیریشه این رژیم نامشروع رابا ابهام های عدیده مواجه کرده است.
"آورهام بورگ" رئیس سابق مجلس رژیم اسرائیل (کنیست) اذعان کرد که رفتارهای اسرائیل با فلسطینیها یک رفتار نازیستی و نژاد پرستانه است و اسرائیل حق ندارد به بهانه هولوکاست دست به کشتار فلسطینیها بزند.
بورگ گفت : اسرائیل مانند آلمان نازی رفتار میکند و تل آویو با بدبینی جنون آمیزی که نسبت به موجودیت خود دارد، دیوار حائل میسازد و از نیروی نظامی به عنوان تنها زبان حل مشکلات استفاده میکند. بورگ همچنین اظهار داشت که ادامه این روند، اسرائیل را تبدیل به "گتوهای صهیونیستی " کرده است.
اگرچه پیشتر،اندیشمندان یهودی و غیر یهودی همچون "اسرائیل شاهاک " و دیگران بر نژاد پرست بودن این رژیم معترف بودند، اما اذعان به این موضوع از سوی یک مقام ارشد سابق این رژیم آن هم تقریبات هم زمان با سال روز ربوده شدن "آدولف آیشمن "افسر سابق نازی از آرژانتین از سوی سازمان جاسوسی اسراییل "موساد" و آوردن آن به سرزمین های اشغالی برای محاکمه، ضرورت شناسایی مبانی صهیونیسم را بیشتر میکند.
با اندکی دقت در مبانی نژاپرستی در مکتب صهیونیسم به وضوح میتوان در آن ریشه های مشترکی با سایر مکاتب نژاد پرستی همچون "نازیسم" را دید.
به جرات میتوان گفت صهیونیسم که خود را قربانی نازیسم میداند معلول "ناسیونال سوسیالیسم " آن است و اصول مشترک غیر قابل انکاری را از آن به همراه دارد.
تاریخ جهان شاهد اشکال مختلف نژادپرستی و جنبه های فکری و عملی آن بوده، اما نژادپرست تر و خطرناک تر از اندیشه و افکار صهیونیسم را مشاهده نکرده است. علت آن هم به نشات گرفتن نژادپرستی صهیونیسم از اصول دینی باز می گردد.
این که عربها و پسا صهیونیست ها، صهیونیستها را نژادپرست مینامند، اتهامی بیمورد و ساختگی نیست بلکه آنها در عمل هدف اقدامات نژادپرستانه رژیم صهیونیستی قرار گرفتهاند و از آن رنج میبرند و به خوبی با خوی و نگرش نژادپرستانه صهیونیسم آشنایی دارند. شدیدترین شیوه های نژادپرستی علیه عربها اعمال میشود و حتی در دوره ماقبل و مابعد تاریخ نیز چنین اقداماتی علیه هیچ قومی صورت نگرفته است. همچنین بسیاری از ملت های جهان به ویژه اروپاییان نیز در این مساله با دیگران هم عقهیده هستند. از سوی دیگر، مردم اروپا نیز در گذشته هدف اعمال نژادپرستانه جنبش صهیونیسم قرار گرفته اند.
"صهیونیسم " یک مکتب سیاسی است که در قرن ۱۹بنا نهاده شده و امروز نیز به خاطر حمایت همه جانبه غرب و "کاپیتالیسم " به راه خود ادامه میدهد،در طول قرن گذشته حامیان این تفکر درصدد بودند تا چنان نشان دهند که این مکتب دارای ویژگی های خاص خود و برگرفته از آیین یهود است، لیکن هم کسانی که چنین ادعایی را مطرح میکنند و هم دیگران به خوبی آگاهند که این تفکر یعنی صهیونیسم به ویژه به معنای اخص آن یعنی "صهیونیسم سیاسی" حاصل تعاملی بین رهبرانی که کمترین اعتقادی به یهودیت نداشتند با مکاتب فکری زمان خود است و به همین خاطر از همان ابتدا نیز یهودیان مسیر خود را از صهیونیسم جدا کردند و خود تبدیل به مخالفان این مکتب مخرب دین شدند صهیونیسم در اصل جنبش جهانی، برای ایجاد یک وطن ملی یهود در فلسطین است.
نخستین کنگره صهیونیستی در سال ۱۸۹۷به رهبری "تئودور هرتسل " تشکیل شد.
بر خلاف تصور رایج که صهیونیسم را زائیده یهود میدانند و یهودیان را عامل تولید فکر صهیونیسم معرفی میکنند، در روند شکل گیری صهیونیسم می بینیم که به عنوان یک فکر و ایده غربی تولید میشود و در قالب یهود شکل می گیرد.
هرتسل پیشنهاد کرد که مساله یهودیان نه به عنوان "مشکل مهاجران " بلکه به عنوان یک "مشکل سیاسی غرب " نگریسته شود. او گفت :"وقتی مازاد انسانی به شرق صادر شود یک دولت مستقل تشکیل خواهد شد که به منزله دژ مستحکم تمدن غرب در رویارویی با شرق نقش ایفا خواهد نمود."
هرتسل صهیونیسم را بخش جدایی ناپذیری از حرکت استعماری جهان میدانست.
جنبش صهیونیستی که برای برپایی دولت یهود تلاش میکرد، اطمینان داشت که یهودیان تنها در سرزمینی که سرتاسر از آن آنها باشد میتوانند با کرامت زندگی کنند: سرزمینی که زبان، رسوم، فرهنگ، و حکومت آن یهودی باشد. از این شمار، دین به طور اتفاقی حذف نشد. صهیونیسم که همواره از دین یهود جدا بوده است، برای آنکه نزد جهان غرب مقبولیت داشته باشد حرکت شوم خود را منتسب به ملی گرائی، مهرپروری، و خیرخواهی کرد.
صهیونیستها اعتقاد داشتند که یک دولت یهودی بهترین و آخرین امید آنها است. حتی قبل از جنگ جهانی اول آنها صهیونیسم را به عنوان جدیدترین و مناسبترین شیوه صیانت از نفس توجیه کردند.
صهیونیستها از جریان "هولوکاست "۱نهایت بهره را بردند و با بزرگ نمایی این واقعه به نوعی دنبال یک پوشش جهت اعمال سیاسی بودند. در توضیح و تشریح بیشتر این جنبش یکی از ایدئولوگهای آن معتقد است: "صهیونیسم همانند یک آمبولانس است که با زیرپا نهادن قوانین و مقررات رانندگی به نجات یهود میشتابد."
***انواع صهیونیسم
....................
صهیونیسم به سه دسته صهیونیسم سیاسی، اعتقادی و جغرافیایی تقسیم میشود.
در نگاه سیاسی مسائل و باورهای عقیدتی ملاک نیست و رویکرد سیاسی این جنبش تنها به اهداف استعماری فکر میکند و فارغ از تقسیم بندی های مذهبی است .
در میان صهیونیستها ما شاهد حضور افرادی مسیحی هستیم که به صراحت خود را صهیونیست مینامند. در این نوع نگرش، منافع مذهبی قربانی مطامع سیاسی می شود.
در رویکرد اعتقادی، باورها و عقاید یهود مورد توجه است که در آن نیز شاهد حضور نگرش افراطی یهود هستیم که با آموزه های صهیونیستی ترکیبی به نام صهیونیسم اعتقادی را شکل داده است.
در صهیونیسم جغرافیایی، ملاک تعلق به قلمرو میباشد.
*صهیونیسم سیاسی:
.................
این نگرش که منشا آن ملی گرائی استعمار اروپای قرن ۱۹است ، نوعی مطالعه انتخابی و مشخص از "تورات " را که بر انحراف واقعی از آموزه ها ی الهی مبتنی است، مورد استفاده قرار میدهد و آن را به صورت پوشش و پرده ای برای پنهان ساختن مقاصد سیاسیاش به کار میبرد.
این طرز تلقی پای بند دستورات مذهبی یهود نیست، چنانچه بنیانگذاران صهیونیسم از این ویژگی مستثنی نیستند و به بسیاری از مسائل مذهبی یهود توجه ندارند و به آنها پایبند نیستند. حتی یهودیان در تز تجاوز به فلسطین و اشغال آن و آواره کردن مردم با صهیونیستها در تقابل و تضاد بودند.در این راستا، نامه "بالفور" پس از سه سال مناقشه بین یهود و صهیونیسم منتشر شد.
نماینده کلیمان ایران در دیداری با "امام خمینی" (ره) رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی اظهار داشت: "یهودیت دین الهی است متکی بر توحید و احکام خداوند که به وسیله "حضرت موسی کلیم ا... " در تورات مقدس آورده شده: در حالیکه "صهیونیسم" مانند "ایسم" های دیگر، مخلوق ذهن چند نفر از دنیای غرب است که به عنوان یک ابزار سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد.
وی افزود:این ابزار، عاملی برای نفوذ "امپریالیسم" در خاورمیانه و محو حقوق انسانی و خدایی عده ای از افراداین منطقه شده است.
امام خمینی (ره) در سخنان خود بر تفاوت عملکرد "یهودیان حقیقی" با "صهیونیست ها" تاکید کردند و فرمودند: ما حساب جامعه یهود را از حساب صهیونیستها جدا میدانیم. ما با صهیونیستها مخالف هستیم و مخالفت ما برای این است که آنها با همه ادیان الهی مخالف هستند. آ نها یهودی نیستند آنها مردمی سیاسی هستند که به اسم یهودی کارهایی میکنند و یهودیها هم از آنها متنفر هستند.
صهیونیسم سیاسی با "تئودور هرتسل" ( (۱۹۰۴ ۱۸۶۰زاده شد. وی دکترین آن را در سال ۱۸۸۳تدارک دید و در سال ۱۸۹۵در کتاب "دولت یهود" مدون ساخت. سپس در اولین کنگره جهانی صهیونیست در شهر "بال" سوئیس ۱۸۹۷به کاربردعملی آن اقدام نمود.
او یهودیان را بیش از هر چیز یک" قوم " میداند و در تعریف او واژه یهود مدام بین "نژاد" و "دین"در نوسان است .
علت پیدایش صهیونیسم به خاطر شرایط خاص تاریخی و نیز وجود نهضت های ملی گرا و از همه مهمتر به خاطر وجود پدیده "آنتی سمیتیسم " و اوج آن در محاکمه "دریفوس" یهودی در فرانسه بود. چنین مسائلی باعث شد تا "موسی هس" مورخ یهودی در سال ۱۸۶۲در کتاب "روم و اورشلیم" به مسئله یهود از بعد سیاسی اهتمام ورزد. در این کتاب وی تنها راه حل مسئله یهود را تشکیل دولت یهودی در سرزمین فلسطین میداند.
"بن گوریون " در سال ۱۹۴۸بصورت یک جانبه تشکیل اسرائیل را اعلام کرد که در واقع این همان هدف سیاست ملی گرایانه صهیونیسم بود که سالها آن را دنبال میکرد و تبدیل به یک جنبش سیاسی شد. صهیونیسم سیاسی دارای اصولی است که عبارتند از:
-یهودیان سراسر جهان، قوم واحدی هستند و دارای سرنوشتی مشترک هستند.
-یهودیان جهان در هر زمان و مکان تحت آزار و ستم بوده و در حال حاضر نیز در این وضعیت قرار دارند.
-یهودیان غیرقابل ادغام با دیگر ملل هستند و باید از آنها پرهیز کنند و هرگز با آنها ادغام نشوند.
طرح چنین دیدگاههایی از سوی صهیونیسم سیاسی موجب شکاف در درون صهیونیسم شد به طوری که صهیونیست های مذهبی آن را خلاف اصول یهودیت اعلام کردند و از آن فاصله گرفتند و بدین نحو صهیونیسم از یک واژه مذهبی تبدیل به یک جریان قوی سیاسی یهودی -صهیونیستی شد.
*واقعیت صهیونیسم
بحثی که امروزه اذهان محققان را به خود مشغول داشته این است که آیا صهیونیسم همان "یهودیت "است یا چیزی جدا از آن است و به تعبیر یهودیان مخالف صهیونیسم، بدعتی است که نام صهیونیسم را که برگرفته از کتاب مقدس است یدک میکشد.
واقعیت امر این است که "صهیونیسم" را به هیچ وجه نمیتوان با "یهودیت" یکی قلمداد کرد زیرا هنگامی که صهیونیسم یا به تعبیری دقیق تر صهیونیسم سیاسی توسط هرتزل بنیانگذاری شد بسیاری از خاخام های مومن و عامل به دستورات تورات خود را کنار کشیدند و با آن به مخالفت برخاستند.
افرادی چون "عاشر کنیزبرگ " که خود را پیرو دین راستین یهودی و عامل به تورات میدانستند کاملاتت خط خود را از صهیونیسم سیاسی جدا کردند.
از نکات درخور توجه در این میان آنکه صهیونیستها از یک سو شخصیت یهودی را میستایند و ازسوی دیگر با آن مخالفت میورزند و بدان حمله میکنند، زیرا معتقدند که این شخصیت، بیمار و در انزواست. آنان در این خصوص با مخالفان یهود هم عقیده هستند و حتی برای انتقاد از شخصیت یهودی از ادبیات مخالفان یهود نیز بهره گرفته اند.
تعداد قابل ملاحظه ای از جنبش های یهودی که امروزه در جهان فعالیت می کنند از جمله مخالفان صهیونیسم هستند. نمود عینی آن را میتوان در "ارتدوکس ضد صهیونیسم"، "یهودیان اصلاح طلب " و "جنبش های مدنی یهودی " مشاهده کرد.
از نظر صهیونیستها تنها شخصیتهای یهودی مثبت و سازنده هستند، که در راستای آرمان صهیونیسم باشند.