تاریخ شاهد اشکالی از نژادپرستی مکاتب و اقوام مانند "نازیسم"، "فاشیسم" و "آپارتاید " سفیدپوستان علیه سیاهان در آفریقایی جنوبی و نامبیا بوده است. این گونه اقدامات از لحاظ اخلاقی پستترین اعمال انسانی است که عقل و وجدان بشری هرگز آن را نمیپذیرد.
معمولا اعمال نژادپرستانه برخاسته از خوی و خصلت روانی و شخصی
نژادپرستان است و در راستای منافع سیاسی و اقتصادی صورت میگیرد.
این درحالی است که ، نژادپرستی صهیونیسم نشات گرفته از اصول و عقاید دینی است. البته در ابتدا باید میان "تورات اصلی" و "تورات و تلمود جنبش صهیونیسم " فرق قائل شد.
در "تورات صهیونیستها "نصوصی مبتنی بر کینه و کدورت از همه انسان ها وجود دارد. در نظر صهیونیسم همه غیریهودیان حیواناتی هستند که باید کشته شوند و از دست آنها خلاص شد. آنها در اینباره به این مطلب استناد می کنند که یهودیان هنگام حمله به فلسطین هفت قوم (کنعانیان، فزری ها، یبوسیها و جیوشیها و...) ساکن این سرزمین را به خاک و خون کشیدند که برخیها جان سالم بدر بردند و پا به فرار گذاشتند. صهیونیسم معتقد است که این تعداد فراری در دیگر مناطق کره زمین زاد و ولد کردند و نسل کنونی انسانها از آنها هستند و باید تا اندازه ممکن از این مردم کشته شوند زیرا ممکن است از ساکنان قدیمی فلسطینی باشند که فرار کردند و به قتل نرسیدند.
صهیونیستها هم چنین خود را "ملت برگزیده خداوند " میدانند. "احبار " و علمای صهیونیست به خداوند بلندمرتبه این دروغ بزرگ را بستند تا این گونه خوی و خصلت پنهانی نژادپرستانه خود علیه دیگران را آشکار سازند.
آنها برای توجیه این مساله،دروغ زیر را به خداوند نسبت میدهند:"من به خاطر خلقت اقوامی غیر از ملت و امتم (یهود) پیشمان هستم اما آنها را تنها به خاطر دو دلیل آفریدم: یا اینکه بردگانی برای شما باشند و یا اینکه آنها بسان گوسفندانی باشند و شما نیز گرگان درنده ای باشید که هر جا آنها را یافتید بکشید."
برای تشریح این مطلب سخنان خاخام نژادپرست "یوسف عبادیا" در نشست سال ۲۰۰۱میلادی در پارلمان رژیم صهیونیستی قابل توجه است :"عربها اشرار و ملعونند ... آنها را بکشید و با موشک و جنگ افزارهای نظامی نسل آنها را از میان برکنید، زیرا عربها چون افعیهایی هستند که باید نیست و نابود شوند."
با توجه به مطالب فوق، بر پایه دیدگاه صهیونیستها یهودیان تنهاافراد پاک و مقدس و دیگران نجس هستند و باید با آنها جنگید و نابودشان کرد.
اگر کشتن آنها ممکن نباشد، باید به صورت تحقیرآمیز با آنها رفتار کرد.
صهیونیستها معتقدند تلمود در اینباره میگوید:"اسرائیلی نزد
خداوند بهتر از ملائکه است و اگر شخصی یک اسرائیلی را بزند، انگار که خداوند را زده است."
صهیونیستها در تلمود مطالب دروغین زیادی آورده اند. مطالبی در این کتاب آمده است که نشانگر اوج نژادپرستی و برخورد تحقیر آمیز یهودیان با دیگران است. در تلمود آمده است:"سگ بهتر از دیگران (غیریهودیان) است" یهودیان دلیل برتری سگ از غیریهودیان را این مطلب تلمود میدانند:"به یهودی اجازه داده شده است که در اعیاد به سگها غذا بدهد اما اطعام دیگران حرام است و حتی اجازه ندارد که تکه گوشتی به دیگران بدهد، بلکه برعکس باید آن را به سگها بدهد که آنها بهتر از دیگران (غیریهودیان) هستند."
آنها هم چنین معتقدند خداوند خطاب به قوم یهود در تلمود گفته است:"شما به هر اندازه که از دیگران بکشید به من نزدیک میشوید. هر کس یک انسان در راه من قربانی کند، عمل وی مقبول و بهتر از قربانی کردن حیوان است."
اصول و احکام نژادپرستانه تلمود از یهودیان میخواهد که هر وقت از کنار قبرستان دیگران عبور کردند، تف بیندازند و آبا و اجداد مردگان را لعن و نفرین کنند.
خطرناک تر از همه، فتوای "شیمون وایزر" خاخام بخش مرکزی فلسطین اشغالی است.
سرباز "موشی" یکی از مریدان خاخام وایزر از وی درباره کسانی که در هنگام جنگ کشته میشوند، سوال کرد. وایزر در جواب به مطلب زیر از کتاب اسرائیل "شاحاک "استناد کرد:"بدان ای فرزندم که بنا به فتاوی موسی بن میمون، دماغ شرورترین افراد را از جا برکن و بهترین اغیار (دیگران) نیز باید چون افعیها کشته شوند. اما عربها بهترین کاری که میشود با آنها کرد این است که با آلت جنگیت روده و جگر آنها را پاره پاره کنی."
پیشگامان صهیونیسم دو اعتقاد اصیل و دیرینه یهودیان را در راه دستیابی به اهداف خود به خدمت گرفته اند، یکی آنکه قوم یهود قوم برگزیده خداست و دوم آرزوی دستیابی به "ارض موعود".
با این اعتقاد و باور چون یهود قوم برگزیده خداوند هستند پس باید از دیگر ملتها جدا باشند و اقوام غیر یهودی را به چشم دشمن و غیر خودی بنگرند، و چون خدای بنی اسرائیل، ارض مقدس را به قوم برگزیده خود بخشیده است (به اعتقاد آنها،آن سرزمین خدا هم هست زیرا خدا نیز در آنجا سکونت دارد) پس رسیدن به آن سرزمین و سکونت در آن یکی از آموزه های دین یهود است و هرکس که در آن سرزمین زیست کند به ایمان دست مییابد و آن کس که در بیرون از آن زمین زندگی کند خدایی ندارد.
براساس این اعتقاد یهودیان، خاک فلسطین را پاک و طاهر میشمارند و از روزگاران دیرین، هرگاه که میتوانستند، مردگان خود را در آنجا به خاک می سپردند و اگر این کار میسر نبود اندکی از خاکی که از فلسطین آورده بودند را در کفن مردگان خود میگذاشتند و معتقدند که وقتی مسیح بیاید همه مردگان را در فلسطین محشور خواهد کرد.
از سوی دیگر قدس محترمترین و مقدسترین جای جهان است و "شهر خدا" و "شهر حق" و "شهر ملت مقدس" و "شهر مقدس" و ... است و اماکن مقدس باستانی چون "قبر داود" و "دیوار ندبه" در آنجاست و حتی معتقدند که خدای اسرائیل در کوه "صهیون " جای دارد و "قدس" مرکز دین یهود است.
آنها در "عید فصح " هر سال این دعا را بارها تکرار میکنند که در سال بعد، یکدیگر را در "اورشلیم " خواهیم دید. این نگرش ،امید بزرگ رهایی بخش یهودیان در آخرالزمان است. براساس این اعتقاد، هنگام ظهور حضرت عیسی (ع)در آخر الزمان، دوره حکومت خداوند که همگان، با "تمام قبایل زمین" به آن دعوت شده اند، برای تمام افراد بشر تحقق خواهد یافت.
صهیونیسم دینی با عرضه این افکار و این مستندات، خواست های صهیونیسم دایر بر کوچ یهودیان به فلسطین و برپایی دولتی یهودی در آنجا را مشروعیت بخشیده است و به این گونه دین به صورت دستاویز و ابزار کارسازی در دست صهیونیستها قرار گرفت و به کمک این برداشتهای دینی بود که یهودیان، و به ویژه یهودیان دین گرا و سنتی مقیم اروپای شرقی را به خودجلب کرد.
این نگرش دینی در همگامی با جنبش صهیونیسم، ایده انتظار مسیح رهایی بخش را به کناری نهاد و به نظرات صهیونیسم گروید که معتقد است یهودیان برای استقرار اسرائیل در خاک فلسطین باید خود دست به کار شوند و به امید مسیح منتظر ننشینند.
*صهیونیسم با رویکرد جغرافیایی:
................................
واژه صهیونیسم به "صیهون " که کوهی در "قدس " است نسبت داده میشود، بعد از آن این نام بر قدس نهاده شد و سپس تمام فلسطین به این نام خوانده شد.
کوه صهیون به معنی کوه "پر آفتاب " یا کوه "خشک " که کوهی است در جنوب غربی شهر قدس و به سرزمین داود، کوه داود و یا شهر داود معروف است. نام این کوه و این محل در دهه های اخیر بسیار بر سر زبانها افتاده است و به این خاطر است که اشغالکنندگان جدید فلسطین نام حزب و مسلک خود را از این کوه گرفته اند.
آنچنانکه قاموس کتاب مقدس اظهار میدارد گاه منظور از اسم صهیون تمام شهر اورشلیم است. اما غالبات مقصود کوه مزبور جنوب غربی آن شهر میباشد، که به جز از طرف شمال از همه سوی با وادیهای عمیق و بلندیهای اطراف احاطه شده بود.
با نگاه و رویکرد جغرافیایی افرادی که در اطراف این کوه سکونت دارند را "صهیونیست " مینامند.
***صهیونیسم تامینکننده منافع امپریالیسم:
........................................
استعمارگران اروپایی برای تحقق آمال توسعهطلبانه خود حمایت های مادی و معنوی گسترده ای از پدیده "صهیونیسم " کردند تا این سرمایه گذاری در آینده بهره فراوانی را نصیب آنان کند.
+ماکس نوردو; از متفکران صهیونیست تصریح کرد که دولت صهیونیست
کشوری
است که تحت قیومیت بریتانیای کبیر خواهد بود و یهودیان به عنوان نگهبان در طول راه پر مخاطره ای خواهند ایستاد که با گذر از خاورهای نزدیک، دور و میانه تا مرزهای هند ادامه دارد.
هرتزل نیز که همواره نگران مخالفت یهودیان جهان با طرح صهیونیسم به علت استفاده ابزاری آنان در جهت نیل به اهداف این جنبش بود به "ویلیام هشلر" روحانی انگلیس اطلاع داد که صهیونیستها "در صورتی میتوانند شرط هایشان را به یهودیان دیکته کنند که مشروعیتی از دولت های بزرگ غربی کسب کنند." ادامه دارد