در اسرائیل بسیارند کسانی که به خویشتن به عنوان مشعل دار تمدن غرب در خاورمیانه و به عربها به مثابه نمایندگان شرق عقب مانده مینگرند. برای مثال " آباابان " در توصیف اسرائیل میگوید :"اسرائیل در خاورمیانه واقع شده است اما از آن نیست. اصولات ساختار کلی سیاست اسرائیل که از بدو تاسیس بر مبنای هم پیمانی استراتژیک با ایالات متحده استوار است نمایانگر همین دیدگاه است."
"هانا آرنت " نویسنده زن یهودی که پیش از اعلام بر پایی دولت صهیونیست، بسیاری از شاخص های آن را پیش بینی کرده بود تاکید کرد که صهیونیسم با مطرح کردن خود به عنوان یک حرکت قومی از همان ابتدا خود را فروخته است.
زیرا شعار دولت یهودی در حقیقت امر، به معنای آن بود که یهودیان قصد دارند از پوشش قومیت گرایی استفاده کنند و خویشتن را به عنوان "قلمرو نفوذ" استراتژیک هر یک از ابرقدرتها (که بهای آن را بپردازد) تقدیم خواهند کرد.
از همان مراحل اولیه طرح صهیونیسم زمانی که در حیطه نظری و آرزومندی بود، رهبران صهیونیست ها، یکی پس از دیگری تاکید میکردند که تامین هزینه های چنین طرحی برای دولتی که در آن سرمایه گذاری خواهد کرد، سودآور خواهد بود و بعدها، حتی پس از تشکیل دولت اشغالگر فلسطین تاکنون بارها بر این نکته صحه گذارده اند.
"سمحا دنیس" سفیر اسرائیل در ایالات متحده، طی سالهای ۱۹۷۳ - ۱۹۷۸در مقاله ای به تاریخ ۴ژانویه ۱۹۴۸نوشت :اسرائیل "به سبب موقعیت جغرافیایی، سطح تکنولوژی و قدرت نظامی سیستم دموکراسی، ثبات سیاسی و سمت گیری غربی آن"، "یک ثروت استراتژیک" برای ایالات متحده است.
"آریل شارون" نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی نیز در سال ۱۹۸۴در راستای تبیین موقعیت رژیم صهیونیستی در قبال آمریکا گفت :"کمک های تقدیمی (رسمی و غیر رسمی) ایالت متحده به رژیم صهیونیستی از سی میلیارد دلار بیشتر نیست ولی خدماتی که اسرایئل به آمریکا داد بیش از صد میلیارد دلار است." وی سپس افزود:"ایالات متحده همچنان هفتاد میلیارد دلار به ما بدهکار است." منظور شارون از صد میلیارد دلار خدماتی که رژیم صهیونیستی به آمریکا میدهد آن است که اگر اسرائیل برای حفاظت از منافع آمریکا در این منطقه حضور نداشت مبلغ مذکور هزینه حضور مستقیم ناوهای آمریکا در خاورمیانه میشد، در حالیکه اکنون اسرائیل همین کار یعنی حفاظت از منافع آمریکا را با مبلغی به مراتب ارزان تر انجام میدهد.
"وایزمن " از رهبران اصلی جنبش صهیونیسم وقتی به چرچیل نامه نوشت همین مضمون تجاری را به کار برد: "سیاست صهیونیزم در فلسطین هرگز بر باددهنده منابع نیست بلکه بیمه ای است که ما با نرخی ارزان تر به تو میدهیم که هر فرد دیگری حتی خواب آن را نمیبیند."
وایزمن پس از شرح دیدگاه خود تبیین مینماید که استعمار انگلستان با تائید سازمان صهیونیسم به گروهی اعتماد کرده که آماده است بخش بزرگی از مسئولیت مادی استعمار را به دوش کشد. "اگر معلوم شود که هزینه های قیومیت انگلستان بالاتر خواهد بود آنگاه میتوان استعمارگران یهود را آموزش داده و مجهز کرد."
وایزمن آنگاه میپرسد : "حکومت انگلستان با سازمانی متمول روبرو است که آماده است بخشی از مسئولیت های سنگین آن را به دوش کشند آیا تاکنون روند استعماری دیگری در شرایطی از این مناسبتر انجام گرفته است؟"
آمریکا نیز به همان دلایل که در نظر انگلیسیها بود و به ویژه به دلیل موقعیت استراتژیکی فلسطین حمایت خود را از طرح صهیونیسم اعلام داشت.
"ریچارد مورفی " روز ۲۲آوریل ۱۹۸۵در مقام رئیس بخش خاورمیانه در وزارت خارجه آمریکا در برابر کمیته فرعی امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا دلایل "اهمیت امنیت رژیم صهیونیستی" برای آمریکا را جلوگیری از رشد جنبشهای ضد غربی، دسترسی اروپایی غربی و آمریکا به نفت و گرفتن فرصت ها از دست شوروی دانست.
***نژادپرستی:
..............
بررسیها نشان میدهد صهیونیسم سیاسی بیشترین سوئ استفاده را از صهیونیسم دینی و اعتقادی کرده و با این سازوکار روند تثبیت و حضور یهودیان در فلسطین اشغالی را تسهیل کرده است.
قوم یهود به دلیل داشتن اعتقادات خاص و منحصر به فرد از همان ابتدا خود را از اقوام، ادیان و نژادهای دیگر متمایز میکرد و برتری خاصی برای خود در مقایسه با دیگران قایل بود.
سران صهیونیست برای تجهیز و شکل دادن به خصائص دولت غاصب اسرائیل جهت سلطه همه جانبه بر تمامی سرزمینهای اشغالی با به اجراء درآوردن طرح برگزیدگی قوم یهود منافع سلطه جویانه خویش را تحقق بخشیدند.
نژاد پرستی در این قوم در دو شکل نژادپرستی درون قومی و نژادپرستی برون قومی، قابل تبیین است.
- ۱نژاد پرستی درون قومی
رژیم نژادپرست صهیونیستی نگاه برتری جویانه خود را در میان جامعه اسرائیل نیز به نمایش درآورد. از دید آنها یهودیان همه به صرف تعلق قومی و مذهبی در یک سطح قرار ندارند بلکه تفاوتهایی بین آنها وجود دارد.
یهودیانی که از اروپای غربی به فلسطین اشغالی مهاجرت میکردند در خانههایی که از اعراب به غصب گرفته شده بود یا در خانه های مجهزی که برای آنان ساخته میشد اسکان مییافتند، در حالی که یهودیان شرقی مدتها می بایست در اردوگاهها به سر برند.
یک بار که یهودیان شرقی به اعتراض برخاستند، "بن گور یون "نخست وزیر وقت اسراییل به آنها گفت : "موسی پیامبر شما را چهل سال در صحرای سینا نگاه داشت اما من تنها چند سال شما را در این وضع باقی خواهم گذاشت." همچنین یهودیان شرقی بیش از دیگران به خطوط اول جبهه های جنگ فرستاده می شوند. اردوگاههای انتقالی و شهرکهایی که یهودیان شرقی در آنها اسکان داده میشدند، گرداگرد شهرکهایی که یهودیان اروپای غربی ساکن بودند، بر پا میشد تا هم نیروی کار ارزان قیمت در اختیار کارفرمایان قرار گیرد هم یک "حصار انسانی" برای حفاظت یهودیان غربی در برابر حملات فدائیان عرب باشد.
در بخش سیاسی نیز بیشتر پستهای کلیدی در دست یهودیان غربی است .در یک نگاه کلی به ترکیب اجتماعی و سیاسی رژیم اسرائیل درمی یابیم که پست های نخست وزیری، وزارت، نمایندگی پارلمان در انحصار یهودیان اروپایی بود و یهودیان آسیایی و آفریقایی به حکم نژادپرستی این رژیم از تحقیر زیادی برخوردار میباشند.
۲نژاد پرستی برون قومی
ماهیت رژیم صهیونیستی همان ماهیت صهیونیسم نژادپرست است. لذا یکی از ویژگیهای کلی و اساسی که رژیم صهیونیستی از آن برخوردار است، اعتقاد به "نژادپرستی" است که در همه بخش ها، سازمان ها، هیئت ها، تصمیم گیریها و برخوردهای آن، و همچنین در تمامی عرصهها و جهت گیریها ریشه دوانده است.
پرفسور "روژه گارودی"، اندیشمند مسلمان فرانسوی معتقد است که نژادگرایی، سرآغاز و زمینه مناسبی برای سیاست توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی بشمار می رود.
صهیونیستها خود را مردمی منتخب و جدای از دیگر اقوام و ملل به شمار می آورند، و معتقدند که دیگر ملتها باید در خدمت آنها باشند. در همین راستاست که سیاست غیرانسانی رژیم صهیونیستی در مورد حقوق سایرین و محرووم کردن آنها از حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، و بهره برداری از سرزمین های اشغالی، توجیه میشود.
به این لحاظ، نژادپرستی صهیونیسم. نظامی کاملات هماهنگ است که الهام بخش قانونگذاران و دولتمردان اسرائیل است. این نژادپرستی، از همان اوان تجسم طرح هرتزل به شمار میرفت.
نژادپرستی آنقدر در سرزمین های اشغالی فلسطین نمود چشمگیر داشت که سازمان ملل متحد، در سال ، ۱۹۷۵ضمن قطعنامه ای، صهیونیسم را نوعی نژادپرستی خواند. لذا رژیم نژادپرست اسرائیل یا این ایده اعراب ساکن سرزمین فلسطین را آواره کرد.در حقیقت نگرش نژاد پرستانه یکی از پایهها و مبانی فکری صهیونیسم در شکل گیری، تثبیت و بقای این مولود نامشروع در منطقه را تشکیل میدهد.
رژیم اشغالگر قدل س سالها است که با اندیشه های نژادپرستانه خود مردم مسلمان فلسطین را آواره کرده، در حالی که حتی برخی از شهروندان فلسطینی که تابعیت اسرائیل را دارند با آنان نیز به عنوان یک شهروند درجه سه برخورد میشود.